سلام
من 28 سالمه بعد ازیه نامزدی ناموفق که داشتم تحمل یه شکست دیگه رو ندارم
دوسال دوره عقدم خیلی عذاب کشیدم شرایط روحی خیلی بدی داشتم با نامزدم تفاهم نداشتیم وجداشدیم
قبل ازعقدم به پسری خیلی علاقه داشتم من این آقارو تو گروه های سالم دوستانه که برای کوهنوردی تشکیل میشد دیده بودم همدیگه رو دوست داشتیم اما باهم هیچ ارتباطی نداشتیم فقط تو گروه همدیگه رو میدیدیم تا اینکه من بنا به شرایطی اطمینان پیدا کردم که اون به هیچ عنوان بامن ازدواج نخواهد کرد بنابراین رفتم وبه خواستگارم جواب دادم ویک ازدواج غلط....
اما هیچ وقت نتونستم فرد مورد علاقه ام رو فراموش کنم تا ایتکه بعد ازطلاقم دوباره اون آقارو به صورت اتفاقی دیدم واون ناراحت ازاینکه چرا من رفتم وازدواج کردم اما علاقه زیادی بهم نشون داد وگفت که همیشه به یادم بوده وحتی من فکرمیکردم براش مهم باشه که طرف مقابلش کجا زندگی میکنه چون محل زندگی ما خیلی پایین ترازاون هاست اما اون نشون داد که اصلا براش اهمیتی نداره پسرخوب و باشخصیتیه تو این دوسه ماهی که باهم صحبت کردیم هیچ رفتار غیرنرمالی ازش ندیدم خیلی خوب وسالم باهم حرف زدیم ومیگفت که روزبه روز داره بهم وابسته ترمیشه
برای من ازهمه لحاظ ایده آل بود
تااینکه چند روز پیش تصادف بدی کرد کلا شرایط روحی وجسمی مناسبی نداشت رفتارش هم تا حدی بامن سرد شده بود انگار دچار تردید شده بود