به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

Threaded View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 خرداد 94 [ 21:42]
    تاریخ عضویت
    1393-8-26
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    651
    سطح
    13
    Points: 651, Level: 13
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 20 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ذوق و شوقی که برای ازدواج و داشتن یه همدل و هم زبون داشتم همش از بین رفت

    سلام.من چنتا تایپیک دیگه هم زدم.ولی این یکی بیشتر درد ودله تا گفتن مشکلاتم.راستش قبل ازدواج خیلی ذوق داشتم که شوهرم باهام چطور رفتار میکنه،همش فکر میکردم با ازدواجه که شخصیت پیدا میکنم و دوس داشتم همسرم اینقد پیش جمع باهام مهربون وباشخصیت رفتار کنه که همه غبطه بخورن و منم با افتخار سرمو بلند کنم.اما افسوس که همش رویا بود.شوهرم ادم بی ادبی هس.اصلا تشکر کردن بلد نیست.بلد نیست چطور به من علاقشو تو جمع نشون بده حتی با احترام با من حرف نمیزنه ویه نگاه نمیکنه.خیلی افسرده شدم و حس سر افکندگی دارم.فقط به خانواده خودش احترام میزاره و یا پیش دوستاش به من توجه میکنه اصلا پیش خانوادم منو ادم حساب نمیکنه.روزای اول ازدواجم اینقد باهام رفتار بدی داشت و همش ازم دور میشد که هیچ خاطره شیرینی ندارم.هرکی ازدواج میکنه یاد روزای گند اول عقدم میفتم و روزو شب گریه میکنم.من یه دختر شاد و پرانرژی بودم اما از وقتی ازواج کردم خیلی افسرده و پژمرده شدم .چرا بعضی مردا با اینکه تحصیلکرده هستن اینقد نفهمن و ادب و شعور حالیشون نیست؟!!! چرا نمیفهمن چطور باید با روح لطیف زن برخورد کرد.وقتی بعضی از اقایونی که تو تایپیکها کمک میکنند به بقیه و حرفاشونو میخونم تعجب میکنم که آیا واقعا چنین مردای با فهم وبامعرفتی هم تو این دنیای مزخرف پیدا میشه؟؟؟!!!!.خیلی داغونم.همه بهم ترحم میکنن اونم فقط بخاطر رفتار بدی که از همسرم میبینن چون میبینن که تو جمع اصلا بهم محل نمیزاره و تحویلم نمیگیره.انگار عارش میاد با من حرف بزنه یا نگام کنه.خیلی خستم از این دنیا.همه چیزایی که مجردی براش ذوق داشتم و ارزو داشتم همش نابود شده.همسرم اصلا از خوشحالی خانوادم خوشحال نمیشه.از ناراحتی منم ناراحت نمیشه.اصلا منو همدم خودش نمیدونه.منم همه چیو تو دلم ریختم.وخیلی افسرده شدم.مث دوتا ادم غریبه کنار هو هستیم.هیچ عشقی بهش ندارم.اصلا ازش خوشم نمیاد.چون اون باعث شد تا همه ارزوهام به باد بره.ازش خسته شدم ازش متنفرم.دیگه تحمل این غم و ناراحتیارو ندارم.میخام برگردم به دوران مجردیممشکل فقط اینا نیست.شوهرم یه ادم منفی نگر بدبین و بی احساس خشک هس که مشکلاتشو تقصیر سرنوشتش میندازه و از خداهم کمک نمیگیره (به گفته خودش) جوری رفتار میکنه که انگار خانواده من دشمن خونی اون هستن و باهاشون رابطه برقرار نمیکنه و منو هم پیش همشون حقیر وکوچیک میکنه اما تو جمع خودشون و طایفه خودشون رفتارش خیلی فرق داره.خیلی هم ادم کینه ای هستش اصلا قلب بزرگی نداره بخشش تو ذاتشش نیس انگار هرچی خصلت یه ادم بده تو این جمع شده.واقعا بریدم
    ویرایش توسط پشیمانی : شنبه 04 بهمن 93 در ساعت 09:52

  2. 3 کاربر از پست مفید پشیمانی تشکرکرده اند .

    M.S.H (شنبه 04 بهمن 93), mercedes62 (شنبه 04 بهمن 93), اقای نجار (شنبه 04 بهمن 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.