سلام به همه دوستان و تشکر از کسانیکه منو کمک میکنند.
دختری هستم 25 ساله .کسی هستم که در تمام زندگیم با هیچ چسری رابطه دوستی نداشتم و همیشه از اینجور روابط بدم میومد.تا اینکه متاسفانه یک سال قبل در محیط دانشگاه یکی از همکلاسیهام ازم خواستگاری کرد.به بزرگی خدا قسم میخورم دلیل اینکه باهاش صحبت کردم این بود که ازم خواستگاری کرد وگرنه اگه میدونستم قصدش دوستی هست هیچ وقت ادامه نمیدادم.این رابطه چون متاسفانه من وابسته شده بودم چند ماهی طول کشید و چون اقدام رسمی نکرد من هم رابظه رو تموم کردم.متاسفانه در این مدت صمیمی شده بودیم البته فقط تلفنی و پیامی .حتی یکبار هم بیرون نرفتم.اما همین صحبتها از حد معمول و معقول خارج شد که من رابطه رو تموم کردم.
خدا میدونه که جقدر توبه کردم و از درگاهش طلب مغفرت و بخشش.
خداوند همسر شایسته و خوبی نصیبم کرده که الان باهم نامزد هستیم.نامزذم خیلی رو موضوع دوستی حساس هست و من هم در مورد اون رابطه چیری نگفتم.
نامزدم مقام مهمی داره و میتونه پرینت پیام هام و صحبتهای تلفنیم رو بگیره و میترسم از این موضوع باخبر بشه و تمام زندگیم و ابروی خانوادگیم از بین بره.
دوستان اون رابطه تلفنی با همکلاسیم فقط یه اشتیباه بود که برای دختر بی تجربه ای مثل من فقط یک امتحان الهی بود که نتونستم به درستی از پسش بر بیام اما من توبه کردم و دیگه تکرار نشد.
میترسم شبها خواب ندارم و فقط گریه میکنم و از خدا میخوام که ابرومو حفظ کنه و نامزدم این کار رو انجام نده.
البته تا حالا چیری نگغته در این مورد ولی برام تعریف کرد که برای خیلیها که به همسرشون یا نامزدشون شک داشتن پرینت صحبتها و پیامهاشون رو گرفته.
من ترسم از این هست که نکنه اون پسره بخواد زنگ بزنه یا پیام بده البته در طول لین هفت ماه چنین اتفاقی برام نیفتاده اما همش استرس دارم و شبها کابوس میبینم در همین مورد.
دوستان بهم کمک کنید که من بیچاره باید چکار کنم؟اگه روزی نامزدم فهمید چی بهش بگم؟
خواهش میکنم بهم کمک کنید من به کمکتون نیاز دارم وگرنه زندگیم نابود میشه .
علاقه مندی ها (Bookmarks)