سلام ...

منو که یادتون هست ... بعد از اون جریان ها شک کردم که بهم راست گفته باشه که اون کارارو انجام داده ... بنابراین بهش زنگ زدم و ازش خواستم که راستش رو بهم بگه ... اون گفت تمامش دروغ بوده ... به خاطر این دروغ گفته که من ازش متنفر بشم ... ولی میگه نمی تونم باهت باشم چون عقیدم باتو فرق میکنه ... عقیده های مذهبی !!!

توروخدا یکی بگه چیکار باید بکنم ... من نمی تونم فراموشش کنم ... خیلی واسم سخته ... اصلا کسه دیگه ای رو نمی تونم به جای اون در کنار خودم قبول کنم ... خواهش میکنم راهنماییم کنید.