سلام
من و همسرم کاملا" سنتی ازدواج کردیم. با خانواده های هم دیگم رابطمون عالی بود
خانواده همسرمم خیلی دوستم داشتن و احترام میذاشتن منم همیشه سعیم تو این بود که روابط همسرم با خانوادش گرمتر کنم شاید بیشتر از اینکه محبت ببینم همیشه سرویس دادم محبت کردم. ولی خودم و همسرم به شدت با هم درگیریم البته مسایلی از طرف خانوادش دیده بودم ولی همیشه به حساب احترام مادر بودن و ... رد می کردم تا اینکه من و همسرم 7 ماه پیش سر مسایلی با هم بحثمون شد و اون با خانوادش مطرح کرد و اونام با اینکه همیشه میگفتن و میدونستن ایراد از پسر خودشون و همیشه میگفتن ما شانس اوردیم تو عروس مایی ولی به خاطر بدی احساسات یا هر چیز دیگه ای که نمیدونم خیلی تلاش کردن که ما از هم جدا شیم البته باید بگم پدر همسرم فوت شده مادرشون هست و یه خواهر مجرد 20 ساله خلاصه ما از هم جدا نشدیم از اون روز رابطه من به کلی با اونا قطع شد و همسرم هم اصرار به ادامه این قطع ارتباط من با اونا داره البته خودمم راضیم چون به شدت دلگیرم از رفتارهاشون .ولی مشکل اینجاست که خانوادش کاملا" همسرم با خانواده من چپ انداختن با اینکه هیچوقت از سمت خانوادم غیر عزت و احترام هیچی ندیده حتی تو بحثامون هم خانوادم حرمت نگه داشتن جلو نیامدن ولی حالا از سر لجبازی یا هر چیزی که نمیدونم اونم با خانواده من قطع ارتباط کرده که این به شدت داره روانم اذیت می کنه و احساسم حتی به همسرم تحت تاثیر قرار داده
خواهش میکنم راهنماییم کنید واقعا" درمونده شدم