به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15

Threaded View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 89 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1389-10-04
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,662
    سطح
    23
    Points: 1,662, Level: 23
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 22 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    جذابیت و رفتار همسرم

    سلام
    به دوستان همدرم، قبلا از اینکه راهنمائیم میکنید واقعا ممنونم
    سعی میکنم مشکلم را خیلی کوتاه و ساده بگم امیدوارم راهنماییم کنید چون اصلا شرایط روحی مناسبی ندارم.
    من آقا و 35 ساله هستم حدود یک سال و نیم است که ازدواج کرده و قبل ازاون هم به مدت یک سال و نیم نامزد و عقد بودیم. همسرم چهارسال از من کوچکتراست. هر دو شاغل و پس از ازدواج هم، هردو دانشجو شدیم.
    کاملا سنتی آشنا شدیم و دوران عقد و نامزدی خوب و آرامی هم داشتیم هر دو ازنظر خانوادگی و مالی و فرهنگی و مذهبی و .. تا حدودی همسطح هستیم.
    نکته ای که میخواهم بگم تقریبا از اواسط دوران عقدمون ذهنم رابه خودش مشغول کرده و تا الان که حدود 2 سال است، که به یک مشکل اساسی تبدیل شده.
    همسرم دختر فوق العاده ای است ازهمه نظر . اخلاق، زیبایی، نجاب و همه چیز خلاصه اما یک نکته اینکه او اصلا به وضعیت ظاهری و حتی بعضا به نظافت شخصی خودش اهمیت نمیده
    توی رفتار اصلا احساس و رفتار زنانه زیادی از خودش نشون نمیده و خلاصه اینکه حاضر نیست حتی در طول هفته کلا بیشتر از نیم ساعت برای خودش جلو ایینه وقت بزاره.
    دوران عقد
    اولین بار که بهش گفتم دوران عقد بودیم و به شدت واکنش نشون داد بعد عصبی شد و بعد از اون هم قبول کرد و گفت به خاطر دوران بچگی من هست که توی خانوادم محدویت زیادی واسه
    یه دختر قائل می شدند که مثلا آرایش کنه، عطر بزنه و ... و قول میدم که بعد از عروسیمون این مسئله را رعایت کنم.
    عروسی کردیم
    ما عروسی کردیم و اوایل عروسیمون خیلی خوب و خیلی زود گذشت اما بعد از یه مدت همه چیز دوباره برگشت به روال سابق ... عطر و ادکلن و لوازم آرایش و بدلیجات دخترانه و زنانه بی مصرف ترین چیزهای خونه ما شد.
    البته من خودم خیلی رعایت می کنم و همیشه هم سعی می کردم اونو تشویق به این کارها کنم. اگرچه من فکر می کنم هر دختری به طور طبیعی عاشق اینطور چیزها باشه اما متاسفانه همسر من نیست. خیلی سعی میکردم روش تاثیر بزارم کوچکترین آرایش و عطری که می زد و کاری رو که می کرد استقبال می کردم و نشون می دادم که چقدر خوشم میاد.

    بعد از اون هر چند وقت یک بار من از این وضعیت شاکی میشدم بهتش می گفتم یه روز بحث می کردیم و بعد یه عالمه بهانه می آورد و بعد عذر خواهی از همیدگه یه هفته رعایت می کرد و بعدش هم فراموش می شد.
    پیشنهاد دادم بریم مشاوره، در ظاهر قبول کرد اما عملا هیچ وقت نرفتم. حتی یکی دوبار به همایش های رواشناسی زوجین رفتیم ، سعی کردم بهش بفهمونم که اینها مهارتهایی مهمی هست که زوجین نسبت به هم باید داشته باشند اما اون خیلی استقبال نکرد
    حتی حاضر نشد یه کتاب ساده یا یه مقاله کوچیک تو این رابطه بخونه
    اولویت بندی های اون
    واسه اون اول کار و بعد کار خونه و بعد درس در آخر اگه وقتی باقی موند یه چند دقیقه هم جلو آیینه که معمولا این آخری زیاد پیش نمیاد. سعی کزدم توی کارهای خونه بیشتر کمکش کنم حتی روزهایی که زودتر میامدم خونه تمام کارها را می کردم که وقت داشته باشه اما بی فایده....
    زندگی دانشجویی
    بعد از دانشجو شدن هر دومون وقتمون دیگه خیلی خیلی کم شد و شرایط مالیمون هم به همین اندازه. دیگه بهانه هم به اندازه کافی وجود داشت که هر سه چهار ماه یک بار هم به آرایشگاه نره و نظافت شخصی هم به همین صورت
    و در ادامه وضیعت ظاهری هم ....
    رفتار تکراری
    همسر من حتی گاها شش ماه تمام سر کار و دانشگاه و مهمونی و بیرون بامن و خلاصه همه جا فقط یک جفت کفش را می پوشید در صورتی که حدااقل 4 جفت کفش دیگه هم داره
    تا زمانی که بهش نگم فقط فقط به مانتو را می پوشه و می پوشه و ...
    هر وقت براش بدلی چیزی کادو می خرم استفاده ازش بیشتر از یک ساعت نیمشه بعد میره توی کشوی میز آرایش واسه همیشه بایگانی میشه.
    خیلی وقت ها حتی در هفته به زور یک بار حموم میره به شکلی که بدنش کاملا بوی عرق میده
    رفتارش هم دقیقا همینطور خشک و سرد ...
    به تدریج روابط جنسیمون سرد و سردتر شد مخصوصا من و الان که دیگه تقریبا به طور کامل تعطیل شده
    وضعیت فعلی
    دیگران یعنی خانواده من و خودش همه فکر می کنند که ما در اوج خوشبختی زندگی می کنیم اما در واقع اینطور نیست.
    روابط جنسی ما تعطیل شده و الان توی خونه دیگه هیچ رابطه فیزیکی نداریم. هیچ حرف عاشقانه و ... زده نمیشه و دیگه از شوخی و خنده های روزهای اول عروسیمون هم خبری نیست. مثل دو تا همکار رسمی داریم با هم زندگی می کنید و سر کار می ریم و توی خونه هم بیشتر اوقات کارها را در سکوت با صدای تلوزیون انجام داده و بعدش درس و بعد هم خواب و دوباره فردا صبح و فردا صبح....
    اگه توضیحاتم خیلی طولانی شد معذرت می خواهم خیلی دلم می خواست یه جایی بود که اینها را به این راحتی می گفتم. حتی همین الان که اینها را می نویسم احساس فشار و خستگی کمتری می کنم
    دیگه خسته شدم که بهش بگم تو باید بری آرایشگاه به به خودت بیشتر برسی و از این حرفها اصلا نمی دونم بعد از گفتن من دیگه انجامش چه لذتی می تونه داشته باشه اما واسه اون دیگه خیلی فرقی نمی کنه.[/size]
    خیلی خسته و بی حوصله شدم، آینده روشنی توی زندگیم نمی بینم و تمام افکارم منفی شدم






  2. 5 کاربر از پست مفید ehsan_em تشکرکرده اند .

    ehsan_em (دوشنبه 06 دی 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.