سلام من آقای 37 ساله هستم همسرم 31 ساله و پسرم 7 ساله .همسر من مومن چادری بوده و ما معرفی شدیم دوستی وعاشقی نبوده. او در نامزدی سرد بود جوری که نه ابراز علاقه میکرد نه حتی یکبار تلفن به من میزد ولی من روزی یکی دوبار تلفن میزدم .حدود یک سالی عقد تا عروسی فاصله داشتیم . اکنون او در زندگی شلخته است جوری که فزندمان نیز شده. خیلی خشک و میباشد اصلا محبت و جذب همسر را از اوندیدم . دوست دارم مثلا لاک بزند ولی چون نماز میخواند امتنا میکند و آنها که لاک میزنند را بدون نماز میداند. بسیار میخوابد. در همبستری سرد و به دلایل سردرد- خواب-خستگی-نمازصبح ....تقاضای همسرش را رد میکند-هر درخواستی اگه مطابق میلش نباشد را رد میکند و التماس من فایده ندارد . دوستش ندارم . مرا راهنمای کنید؟خیل زده شده ام دیگه دوستش ندارم هرچند نمیدانم با آن نامزدی که گفتم و سردیهای او ایا قبلا دوستش داشتم یا نه اما اکنون خسته شده ام بریده ام . چگونه تمام کنم ؟نمیخوام دیگه این زندگیرا.....