سلام به همگی
اقای گردافرید عزیز اگه منظورتون من بودم که باید اشاره کنم که من ان پستم را در تکمیل حرفهای مدیر زدم که درسته که نباید سرک کشید اما از زندگی هم نباید غافل شد و در مقابل رفتار های طرف زندگی باید هوشیار بود و خواستم بگم که این کاملا مجزا است از سرک کشیدن باید با هوشیاری نیازهای طرف را شناخت و رفعشان کرد

اما در مورد مشکل دوستمان این راستش سوال من هم است من اینجا سرگذشتی مشابه اون چیزی که دوستمون گفت را میگم

این اتفاق واسه دختر عمه ام افتاده
در یک مسافرت که خانواده اش هم نبودند متوجه میشه که برادرش دختری را به خانه می اورد /توجه شود که با چشم خودش میبینه که دختره میاد تو اتاق داداشش /داداشش فکر میکرده که دختر عمم خوابه
خلاصه دختر عمه ما به هیچکس چیزی نمیگه و چشمهاشو میذاره روی هم
تا اینکه در یه مسافرت که دختر عمه ام هم با خانوادش میره وپسر عمه ام تنها میمونه ان دختره را میاورده خونه
خانواده عمویم میبینن و دیگه تقریبا به گوش همه میرسه و
بعد این جریان بود که دختر عمه ام اومد جریان را به من گفت و گفت اگه من همون ابتدا میگفتم ایا بهتر نبود
ایا خانوادم نمیتونستن کاری بکنن
الان وضعیت روحی برادرش به شد ت خرابه و اعتبارش را نزد همه خانواده از دست داده
به نظر شما کاردختر عمه ام درست بود که فهمید برادرش دار ه خطا میکنه و سکوت کرد
به نظر شما چه کار باید میکرد ؟
اون الان عذاب وجدان داره
راهکار عملی که میتونست انجام بده چی بود؟
ایا بهترین کار سکوت بود /توجه شود که او نمیتونست برادرش را به ازدواج ترغیب کنه ایا کار درستی کرد که به خانواده اش گفت
البته عمویم هم که به عمه ام جریان را گفته نیتش این بوده که جلوی پسرشان را بگیرند
کی اینجا اشتباه کرده ؟راه درست چی بوده