به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10

Threaded View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 شهریور 89 [ 16:20]
    تاریخ عضویت
    1389-6-21
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,862
    سطح
    25
    Points: 1,862, Level: 25
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم منو جلوي دوستاش زد

    سلام به دوستان گلم
    نميدونم از كجا بايد بنويسم زندگيم در مرحله فروپاشيه اگر هم تا حالا اين اتفاق نيفتاده فقط به خاطر اينه كه من از اسم طلاق هم وحشت دارم . من با همسرم سال 82 ازدواج كردم و الان يه دختر يك ساله نيم دارم از زمان تولد دخترم مسائلي پيش اومد كه توي رابطه شوهرم و خانوادهام و من تاثير زيادي گذاشت و الان تقريبا شوهرم به خون تك تك اعضاي خانواده ام تشنه است حدود سه ماه پيش يك درگيري شديد بين خانواده ام و شوهرم پيش اومد و شوهرم به حالت قهر خانه پدري ام را ترك كرد توي اين سه ماه كلي روي شوهرم كار كردم تا راضي شد بعد از سه ماه خانواده ام رو ببينم و خودش هم با پدرم و با مادرم خيلي سرد به اصرار من برخورد كوتاهي داشت و توي اين چند روز تعطيلات من با دخترم تنها به خانه پدرم رفتم و اونجا بودم و همسرم هم به خانه پدر خودش به رفت. زماني كه از شهرمان به سمت تهران برمي گشتيم با يكي از دوستانمان بوديم اونها هم يك زن و شوهربودن توي راه ترافيك خيلي سنگيني بود و ناگهان يه ماشين از پشت به ماشين ما زد و چون بارو خيلي شديدي مي اومد و ما هممون خيلي خسته بوديم و من فكر كرديم كه الان بايد اينجا بمونيم تا افسر بياد از با حالت ناراحتي گفتم واي خداچشمتون روز بد نبينه يكدفعه شوهرم محكم زد توي سرم جلوي دوستامون وايييي دلم ميخواست ميمردم دلم ميخواست ميمرد و بعد دهنشو باز كرد كه اره همش تقصير تو مگه چي شده كه تو اينجوري گفتي به خاطر تو بابا ننه ات اومديم گير كرديم گفت و گفت و گفت و من فقط سكوت كردم بعدش كه جايي براي شام پياده شديم براي شام شروع كرد به حرف زدن خواست كه باهاش اشتي كنم منم محل نميذاشتم كه بهم گفت : اگه دام منت تو رو ميكشم به خاطر اينه كه نمي خوام باهم قهر باشيم وگرنه تقصير تو بود من باز محل نذاشتم تا رسيديم خونه داشتم ظرفها رو داخل يخچال ميذاشتم كه گفت اون بذار فلان جا من باز محل ندادم و كار خودم ميكردم كه گفت نشيدي چي گفتن ؟ منم ظرف همينجوري گذاشتم يعني خودت بذار همونجايي كه ميخواهي و اون دوباره عصباني شد و دو باره اون كار روتكرار كرد بعد هم كه به حالت قهر خوابيدم اونم توي سالن خوابيد حالا من خيلي جدي دارم به جدايي فكر ميكنم و نميتونم ببخشمش

  2. 2 کاربر از پست مفید نوا تشکرکرده اند .

    نوا (سه شنبه 14 تیر 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  2. راهي وجود داره كه حافظه قوي ام را مهار كنم؟
    توسط Sarvin در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 26 تیر 93, 15:44
  3. از بين رفتن زندگيم جلوي چشمام ... ولي دوستش دارم
    توسط Sahar51 در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 تیر 93, 12:25
  4. طرز تهيه ي منوي عاشقانه
    توسط yasa در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 70
    آخرين نوشته: جمعه 27 مرداد 91, 04:04
  5. قضاوت از روي ظاهر (از داستانهاي مثنوي)
    توسط fnh63 در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 فروردین 87, 04:07

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.