به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 32

Hybrid View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 08:38]
    تاریخ عضویت
    1395-4-27
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    912
    سطح
    16
    Points: 912, Level: 16
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    49

    تشکرشده 21 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بعضی وقت ها به ازدواج موقت فکر می کنم.

    سلام
    من ه تازگی جدا شدم
    5 سال پیش با یکی از آشنایان مادرم ازدواج کردم که ایشون ابراز می کردن که از دوران نوجوانی عاشق من بودن و منم از رفتارهاش این رو متوجه شده بودم.منم به خاطر اینکه مطمئن بودم عاشق من هست و با توجه به اینکه ایشون از طرف خانواده من کاملا تایید شدن قبول کردم در حالیکه خواستگار خیلی زیاد داشتم و موقعیت ازدواج زیاد برام پیش می اومد.
    همسرم اوایل ازدواج دوران عقد همیشه ظاهر و اخلاق و رفتار و اندام من رو تحسین می کرد و می گفت همیشه آرزوش بوده با من زندگی کنه می گفت هرروز یک چیز جدید در تو کشف می کنم که عاشق ترم می کنه. خیلی تمایل جنسی داشت.و من حتی سر این موضوع باهاش مشکل پیدا کرده بودم.
    ولی بعد از ازدواج کلا رابطه ما برعکس شد طوری شده بود که انگار من عاشق ایشون بودم من به شدت بهش وابسته شده بودم و همیشه کوتاه می اومدم سر همه چی.خیلی مغرور و خود خواه بود ولی در کل احساس می کردم دوستم داره
    سال های اول کم و بیش مشکلاتی داشتیم ولی حاد به نظر نمی رسید جز اینکه چند مورد زمان عصبانیت کتک کاری کرد و اینکه گاهی مشروب می خورد و تو نحوه روابط جنسی توافق نداشتیم ولی من سعی می کردم اون راضی باشه.
    دو سال بعد از ازدواج پدر من بیمار شد و من مجبور بودم خونه مادرم زیاد بمونم تو اون مدت نمی دونم چه اتفاقاتی افتاد که یک روز همسرم اومد با من صحبت کرد و گفت به شدت عذاب وجدان داره و مرتکب اشتباه شده ولی همیشه به من وفادار بوده و خواست که ببخشمش. گریه کرد.
    بعد از اون جریان خیلی رفتارش بهتر شد خیلی به من عشق می ورزید تا اینکه پیشنهاد داد بچه دار بشیم و خیلی زود باردار شدم.همسرم خیلی ذوق داشت ولی متاسفانه من بچه ام رو از دست دادم همون ماه های اول. و تو اون دوران اصلا با من همراهی نکرد خیلی بداخلاق شده بود انگار من رو مقصر می دونست چون بعد از بارداری متوجه شدم فیبروم دارم با اینکه دکتر می گفت ممکنه اصلا علت سقط این نباشه ولی اون همش به من توهین می کرد.
    خیلی بی توجه شده بود همش سرش تو مبایل بود اصلا با من حرف نمی زد.بعضی وقتا تو حرفاش می گفت اگه تو نمی تونی باردار بشی من میرم زن میگیرم.
    و این حرفا باعث می شد بینمون ناراحتی و سردی پیش بیاد
    بعد از اون جریان ارتباط جنسی مون قطع شد. اوایل اهمیت نمیدادم بعد از یک مدت نگران این موضوع شدم و وقتی بهش گفتم می گفت چون سر بچه دیدم تو چقدر زجر کشیدی نخواستم اذیتت کنم
    منم روم نمیشد بگم من اذیت نمی شم و الان دارم اذیت میشم.
    بعضی وقت ها به صورت غیر مستقیم می گفتم ولی اصلا به روی خودش نمیاورد
    یه جوری رفتار می کرد انگار به زور با من ازدواج کرده
    چیزای کوچیک رو بهانه می کرد با من دعوا کنه
    بعضی وقتا می گفت اگر زمان به عقب برمی گشت با من ازدواج نمی کرد
    خیلی حرفای دلسرد کننده می زد درست تو شرایطی که من به حمایت و محبتش احتیاج داشتم منو رها کرد به حال خودم.
    خیلی وقتها تلاش کردم زندگیم رو از نو بسازم و بتونم همه چی رو درست کنم
    براش نامه نوشتم محبت کردم سعی کردم کارایی کنم که اون دوست داره ولی درست نشد روز به روز بی تفاوت تر و سردتر میشد.
    تا اینکه متوجه ارتباطش با یکی از همکاراش شدم وقتی همه چی برام واضح شد درخواست طلاق دادم ولی قبول نکرد و ابراز پشیمونی کرد گفت به خاطر بی توجه ای من بهش اینطور شده و کلی گریه کرد و دوباره ابراز علاقه
    ولی وقتی برگشتم خونه با رفتار قبلش رو ادامه می داد.
    من در حالیکه همسرم داشتم به شدت تحت فشار نیاز های جنسی و عاطفی بودم و این باعث شده بود کلا اعتماد به نفسم رو از دست بدم باعث شده بود گناه کنم و به این گناه ها عادت کنم.
    چند جا مشاوره رفتم ولی بی فایده بود.
    چند بار تصمیم به جدایی گرفتم ولی تو دادگاه حاضر نمی شد یا می گفت من همسرم رو دوست دارم اون توهم داره که من خیانت کردم بهش و راضی به طلاق نمی شد.
    تا اینکه امسال بالاخره رضایت داد.
    بعد از جدایی از همسرم احساس خلا عاطفی بیشتری میکنم احساس می کنم حروم شدم و هیچ لذتی از جوونی و زندگیم نبردم اصلا کشش ازدواج مجدد و زندگی مشترک رو دیگه ندارم ولی اینجوری تنهایی هم خیلی تحت فشارم
    خیلی ناراحتم و هیچ کس این موضوع رو نمیدونه جز یکی از همکارانم
    که همیشه حسرت می خورم چرا با اون ازدواج نکردم و کاش می تونستم زمان رو به عقب برگردونم
    ایشون از همه نظر ایده اله.خانواده ظاهر شخصیت وضعیت شغل و زندگی
    فوق العاده با ایمان و پاکه
    طوریکه در مقابل اون احساس می کنم یه آدم گناهکار کثیفم. متاسفانه ازدواج کرده و به شدت به خانمش پایبنده:(
    من احساس می کنم تنها چیزی که باعث میشه من آرامش پیدا کنم رسیدن به اون هست.
    نیاز جنسی و عاطفی خستم کرده.با اینکه تحصیل کرده ام و به اصطلاح از قشر سطح بالا از نظر فرهنگی ولی خیلی وقت ها به ازدواج موقت فکر می کنم ولی می دونم تبعات بدی می تونه داشته باشه ولی اینجوری هم دارم دیوونه می شم.
    لطفا راهنماییم کنید چی کار کنم؟

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 شهریور 03 [ 12:21]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,977
    امتیاز
    34,213
    سطح
    100
    Points: 34,213, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,411

    تشکرشده 6,436 در 1,802 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    گاهی ممکنه در شرایط فشار روحی وتنهایی ونیازها ٬شخصی از همکار همکلاسی و... بنظرت جذابتر بیاد وذهنت شروع به زیباسازی اون فرد کند.اول از همه ضروریه روابط با همکارت رو به حالت رسمی ومعمولی تبدیل کنی واز هرگونه دردودل و جولان دادن به احساسات جلوگیری کنی.چون تبعات روحی واجتماعی زیادی ایجاد میکند.

    اما در مورد صیقه وازدواج موقت؛متاسفانه تفکر عمومی جامعه نسبت به فلسفه ومعنا وکارکرد صیقه غلط واشتباست وهمین باعث ایجاد تبعات وآسیبهای اجتماعی وفردی یا سو استفاده از این مساله میکند.هر تصمیمی مسئولیتهای خاص خودش را هم دارد که اینجا جای بحث آن نیست .دراین انجمن بدلایل زیادی مشاوره عمومی برای ازدواج موقت داده نمی شود.


    آنچه که شما نیاز هست در این شرایط انجام دهید پرکردن وقت خود با ورزش و فعالیتهای اجتماعی هست .داشتن انگیزه وهدف وبرنامه ریزی برای زندگی باعث میشود که شما در مسیر زندگی خود به حواشی کشیده نشوید.احساسات ونیازهای شما قابل درک هست.اما آنچه که اکنون نیازمند آن هستید آرامش وامنیت روحی وداشتن امنیت وحفظ وجهه اجتماعی خود هست .این آرامش با تصمیمات و افکار واعمال خودت ایجاد می شود.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : یکشنبه 27 تیر 95 در ساعت 14:56

  3. 4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Ashab (یکشنبه 27 تیر 95), carameli (یکشنبه 27 تیر 95), بارن (یکشنبه 27 تیر 95), شیدا. (یکشنبه 27 تیر 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 08:38]
    تاریخ عضویت
    1395-4-27
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    912
    سطح
    16
    Points: 912, Level: 16
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    49

    تشکرشده 21 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون از پاسخ شما
    البته بهتره من در مورد خودم توضیحاتی رو بدم
    هفته ای سه روز باشگاه میرم و سرکار هم تمام وقتم پر هست و حتی پنج شنبه ها هم سرکار میام و برای آینده برنامه ریزی دارم و اینطور نیست که به دلیل بیکاری و نداشتن هدف و انگیزه دچار این مشکلات شده باشم.
    با توجه به اینکه همسر سابقم به شدت ابراز پشیمونی می کنه و می خواد رجوع کنه و خانوادش هم چندبار بعد از جدایی ما واسطه شدن
    در مورد برگشتن نظری ندارید؟
    ممکنه حالا که واقعا من رو از دست داده به خودش بیاد؟
    در هر صورت ادامه زندگی با این شرایط برام خیلی سخته و دارم افسرده میشم.
    ویرایش توسط carameli : یکشنبه 27 تیر 95 در ساعت 16:26

  5. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 شهریور 03 [ 12:21]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,977
    امتیاز
    34,213
    سطح
    100
    Points: 34,213, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,411

    تشکرشده 6,436 در 1,802 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط carameli نمایش پست ها
    با توجه به اینکه همسر سابقم به شدت ابراز پشیمونی می کنه و می خواد رجوع کنه و خانوادش هم چندبار بعد از جدایی ما واسطه شدن
    در مورد برگشتن نظری ندارید؟
    ممکنه حالا که واقعا من رو از دست داده به خودش بیاد؟
    در هر صورت ادامه زندگی با این شرایط برام خیلی سخته و دارم افسرده میشم.

    سلام .شروط ونگرانی های اصلی ایی که برای رجوع داری رو لیست کن .به کمک یک مشاور حضوری میتوانی بسنجی که آیا اون نگرانی های شما در مورد همسر سابقت در حال حاضر وجود دارد یا خیر.یعنی در رجوع تمایل خانواده ها رو بهانه ای برای فکر کردن به بازگشت در نظر بگیرید اما به هیچ وجه اصرار خانواده ها برای افرادی که که قصد رجوع دارند نباید ملاک اصلی باشد چون تجربه وسن وشرایط آنها طوری هست که این تصمیم باید صددرصد به میل ومنطق خودشان باشد تا درآینده پای مسئولیت وتصمیم خود بایستند ومشکلات سابق را نداشته باشند.بنابراین بهتره رجوع با کمک وتشخیص مشاور حضوری حاذقی انجام بشه

    اما در این مدت که هنوز تکلیف خودت رو مشخص نکرده ای حتما روی احساساتت بیشتر کار کن رابطه با اون همکار به صلاح تو وهمکارت نیست.جلوی این فکر را از اول بگیر که کنترل احساساتت دشوار نشود.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : پنجشنبه 31 تیر 95 در ساعت 17:17

  6. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    carameli (پنجشنبه 31 تیر 95), همراهی (جمعه 01 مرداد 95)

  7. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    بین ارتباط با همکار متاهلت
    ازدواج موقت
    و برگشتن به همسر سابقت

    گزینه سوم بهترین گزینه برای بررسی هست.
    مشکلتون خیانت همسرتون و فاصله عاطفی بود؟ مشکل دیگه ای نداشتین؟
    خیانت تکرار شد؟ همسرتون مشکل خاصی داشت؟ اختلاف نظرهای جنسیتون به چه شکل بود؟ نیازهای همسرتون تامین می شد؟ چی شد که از شما کنار کشید؟ تحقیر و توهین خاصی از شما در رابطه دید؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 27 تیر 95), Ashab (یکشنبه 27 تیر 95), carameli (یکشنبه 27 تیر 95), fahimeh.a (یکشنبه 27 تیر 95), بارن (یکشنبه 27 تیر 95)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 08:38]
    تاریخ عضویت
    1395-4-27
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    912
    سطح
    16
    Points: 912, Level: 16
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    49

    تشکرشده 21 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    بین ارتباط با همکار متاهلت
    ازدواج موقت
    و برگشتن به همسر سابقت

    گزینه سوم بهترین گزینه برای بررسی هست.
    مشکلتون خیانت همسرتون و فاصله عاطفی بود؟ مشکل دیگه ای نداشتین؟
    خیانت تکرار شد؟ همسرتون مشکل خاصی داشت؟ اختلاف نظرهای جنسیتون به چه شکل بود؟ نیازهای همسرتون تامین می شد؟ چی شد که از شما کنار کشید؟ تحقیر و توهین خاصی از شما در رابطه دید؟
    شیدا منظورم از ازدواج موقت با همین همکارم هست وگرنه اصلا به شخص دیگه ای حتی یک لحظه هم فکر نمی کنم حتی چندشم میشه.
    مشکل اصلیم خیانتش بود و بی توجه ایش.ولی مشکلات دیگه هم داشتیم که بالا هم گفتم مثل بددهنی بد اخلاقی و خود خواهی و پرتوقعی
    خیاینت بارها با سند و مدرک تکرار شد
    همسرم مشکل خاصی نداشت اختلاف نظر جنسی مون بیشتر این بود که روابط خشن و مانند فیلم ها مورد نظرش بود

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array
    تنهایی شما وحس نیاز شما نه با همسرتون نه با همکارتون و نه با ازدواج موقت تامین نمی شه.

    اول از همه خودتون رو در این دنیای هستی پیدا کنید.

    خیلی از آدم ها ی موفق رو می شناسم که ازدواج نکرده اند وسن بالایی دارند و از زندگیشون به مراتب از من و شما راضی ترند واین بر می گرده به جهان بینی و بینششون به زندگی.

    لذا لازمه با یک متخصص یک دوره درمان برای بازیابی داشته باشید و نقاط کور رو شناسایی کنید.

    در این حین به گزینه برگشت به همسر سابقتون ان هم با دست یابی به مهارت های جدید زندگی فکر کنید.

  11. 4 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 27 تیر 95), Ashab (یکشنبه 27 تیر 95), carameli (پنجشنبه 31 تیر 95), رئوفه (چهارشنبه 20 مرداد 95)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    42
    Array
    همکارت متاهله؟ اگه آره، این کار رو نکن. حال خودت رو وقتی شوهرت بهت خیانت می کرد جلوی چشمت بیار و باعث رنج یه زن دیگه نشو. اگر هم نه، چرا باهاش ازدواج دائم نمی کنی؟

  13. 2 کاربر از پست مفید Amina تشکرکرده اند .

    carameli (پنجشنبه 31 تیر 95), بارن (یکشنبه 27 تیر 95)

  14. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 07 اسفند 95 [ 02:21]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    1,558
    سطح
    22
    Points: 1,558, Level: 22
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    58

    تشکرشده 151 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خيلي از توصيه هاي روانشناسي به نظر من تو خالي مياد . در مقابل ، توصيه هاي قرآن ، بسيار معقول و عميق هست . مثل ازدواج موقت و چند همسري . اين سايت محل مناسبي براي بحث منطقي روي اين مسائل نيست و فضاي حاكم در اينجا بيشتر فمنيستي هست

    دليل اينكه من الان نظر دادم اين بود كه از قضاي روزگار ، اينبار يكي از خود شما و يك زن هست كه به بازي در زمين صيغه و چند همسري متمايل شده و ابراز كرده . از ايشون چيزي كم نشده ولي اميدوارم در خصوص ديدگاه هاي افراطي و ضد دين خودتون تجديد نظر كنيد . فمنيست بازي و نگاه هاي ضد دين با رنگ و لعاب روشنفكري ، در نهايت زنان رو هم بازنده كرده . طلاق زياد شده و انواع محروميت ها رو براي همين زنان درست كرده . حتي همين نگاه هاي فمنيستي ، يك زن مطلقه رو هم بيشتر در منگنه ميزاره . حالا صاحب تاپيك شغل و درآمد داره ، واي به حال زني كه نياز مالي هم داشته باشه

    توصيه من به صاحب تاپيك : به شهامت شما احسنت ميگم كه موضوع رو بيان فرموديد ولي توصيه ميكنم با صبر و تحمل منتظر باشيد تا ازدواج دائم براي شما پيش بياد . بازگشت به زندگي قبلي هم يك گزينه قابل بررسي هست ولي ممكنه دوباره همون تلخي ها ولي شديدتر پيش بياد . پس خوش بيني در اين زمينه زياد جواب نميده و توصيه من واقع بيني هست
    ویرایش توسط بهزاد9 : دوشنبه 28 تیر 95 در ساعت 16:14

  15. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد9 تشکرکرده است .

    carameli (پنجشنبه 31 تیر 95)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1394-12-24
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,794
    سطح
    32
    Points: 2,794, Level: 32
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 180 در 88 پست

    Rep Power
    31
    Array
    چطور میتونی باعث بشی یک زن دیگه دردی که خودت کشیدی را تجربه کنه؟شما اگر فکر میکنی اشتباه کردی توی انتخابت حالا تقاصش را یکی دیگه باید پس بده؟به فرض صیغه شدی.بعدش چی؟بچه نمیخوای؟زندگی نرمال نمیخوای؟فکر کردی اگر خانمش بفهمه و آقا صیغه را تمدید نکنه در آینده چه فرصتهایی را برای ازدواج درست و حسابی از دست میدی؟توی همین اینترنت خاطرات کسانی که صیغه بودن را بخون.فکر کردی دید آقایون به این مسئله مثبته؟تا وقتی مثبته که دارن ازش استفاده میکنن.یه نفر گفته بود صیغه بودم یک مدت بعد از طلاقم به خواستگار دیندار و معتقدم گفتم برگشت جواب داد پیامبر گفته زن بدکاره را نجات دادن بزرگترین ثوابه!!!!!!این دیگه خانم نبوده بخوایم بگیم فمنیسته،کلی هم معتقد بوده اون خانم که خاطراتش را میخوندن واقعا با این حرف شکسته بود،تازه طرفش هم متاهل نبود و با پسر مجرد سن بالا صیغه خونده بود.برو مشاوره یاد بگیر تنها باشی با خودت.اول از همه به خودت ظلم میکنی وارد اینجور روابط بشی.

  17. 3 کاربر از پست مفید kaspian تشکرکرده اند .

    carameli (پنجشنبه 31 تیر 95), taktaz (چهارشنبه 06 مرداد 95), ZENDEGIBEHTAR (چهارشنبه 30 تیر 95)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.