دوتا زن داداش دارم بزرگه اوایل اصلا با ما خوب نبود چون تفاوت سنی زیادی داشتیم حس می کرد باید فقط امر و نهی کنه و ایراد بگیره خیلی دختر خوبی بود همه دوستش داشتن اما بعد ازدواجشون از لحاظ شغلی به موقعیت خوبی رسید و احساس برتری جوی اش همه فامیل رو کلافه کرده بود تااینکه زن داداش دومم اومد این یکی خیلی ماهه خیلی با هم صمیمی شدیم اخه تفاوت سنی مون دوسه سال بیشتر نبود جور جور شدیم هشت ساله یکی دوسال پیش وقتی عروس بزرگه دیدکه رابطه ما و جاریش چقدر خوبه تصمیم گرفت کم نیاره و اونم خوب شده خیلی خوبه . حالا من سنگ صبور دوتاشونم هر وقت ناراحتی دارن به من میگن منم مل خواهر دوستشون دارم و تا کاری از دستم بر بیاد براشون انجام می دم بعضی اوقات که از دست مادرم یا بقیه ناراحت می شن من مشکلو حل می کنم البته اگه زن داداش بزرگه اشتباهی بکنه نمی تونم بهش مثل بقیه بگم که تو این اشتباه رو کردی ولی واقعا دوستش دارم و دلتنگش می شم اینو نوشتم که بگم رابطه خواهر شوهر و مادرشوهر و عروس همیشه نمی شه که خراب باشه خیلی وقتا هم خوبه به شرطی که احترام و حرمت باشه و دوست داشتن ابراز بشه نگیم پرو می شه
علاقه مندی ها (Bookmarks)