به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11

Hybrid View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 بهمن 94 [ 20:13]
    تاریخ عضویت
    1394-11-27
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    147
    سطح
    2
    Points: 147, Level: 2
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 13 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    وقتی فکرشو می کنم با این فقر در سن 50 سالگی هم نمی تونم ازدواج کنم!

    هر روز و هر لحظه می گن آقا چه کاریه؟! چرا خونواده ها سخت می گیرن؟! بذارید جوونا برن سر خونه زندگیشون! می خواین بذارین پسراتون پیر بشن و با دختراتون ترشی لیته درست کنید. آقا چرا ازدواج آسون رو جدی نمی گیرین؟! برای ازدواج آسون فقط یه دختر نیازه و پنج تومن پول پیش و ماهی 300 تومن کرایه؛ بعد از یه مدت سختی و هم زیستی با سوسکا و عنکبوتا زندگی درست می شه و همه چیز عالی میشه! اول همه ی زندگیا همینطوره! همه باید از کم شروع کنن و ...!
    آقا ترمز کن بذار منم حرف بزنم!
    یه پسر 24 ساله ام. تا بخوام فوق لیسانسم رو بگیرم حداقل 25 سالم شده و تا بیام بجنبم، باید 2 سال برم سربازی و وقتی برگردم 27 سالم شده و تازه با میزان تجربه کاری صفر، باید حداقل 1 سال با حقوق توهین آمیز 600 تومن، کار کنم تا با تجربه بشم که بعدن صدقه ی سرشون ماهی 1 تومن حقوق بدن. خب تا اینجا مثه خیلیای دیگه هستم؛ اما قضیه وقتی بیخ پیدا می کنه که به خونواده ی در حال حاضرم نگاه می کنم؛ یه خونواده ی فقیر که کل سرمایه زندگیمون پول پیش 10 تومنی خونه است با یه مشت اثاث خونه ی کهنه و درم و داغون نه بیمه ای نه چیزی؛ پدرم هفت ساله که ورشکست شده و با مکافات تمام کار کرده و الانم که بیکاره و هم من و هم پدرم دربه در دنبال کار می گردیم تا زندگیمون از هم نپاشیده. فقط کرایه خونمون 400 تومنه و هر جاییم بخوام برم کار کنم، از 600 یا 700 بیشتر نمی تونم در بیارم. خب کدوم آدم بی غیرتی پیدا می شه که پدر و مادر پیرش رو بخواد توی این اوضاع اسفناک رها کنه و به فکر ازدواج باشه؟! از این گذشته کدوم آدم نفهمی حاضر می شه دختر دسته گلش رو به آدمی مثه من بده که حتی خودش و خونواده اش یه خونه ی ساده هم ندارن؟! شماهایی که دم از ازدواج آسون می زنین. خودتون حاضرین به یکی مثه من دخترتون رو که یه عمر برای بزرگ کردنش خون جیگر خوردین بدین؟!
    بی خودی هم نگین که عیب نداره، همه چیز درست می شه؛ با کدوم کاره که میشه حداقل 150 میلیون گذاشت کنار که یه خونه برای پدر و مادرم بخرم که حداقل بعد از ازدواجم عذاب وجدان نداشته باشم؟ تا چند سال باید مثه سگ جون بکنم تا این کار رو بکنم و بتونم بعدش ازدواج کنم؟! یه سال،دو سال، ده سال، تا آخر عمر کثیفم؟! کدوم دختری حاضر می شه با پسری که لباس خودش و خونوادش مال 4 سال پیشه ازدواج کنه؟! آهای مردم ایران که با افتخار می گین مسلمونید. بگید من فلکزده چیکار باید بکنم؟! مگه من دل ندارم؟! مگه من وقتی توی روز 1000 تا دختر و پسر رو می بینم که دست توی دست همدیگه دارن با هم قدم می زنن و می خندن، یه خوک کثیفم که ببینم و قلبم به درد نیاد که کسی رو ندارم که همدردم باشه. مطمئنم همتون می دونین که یه درد چقدر می تونه بزرگ باشه که اشک یه مرد رو دربیاره. منم یه مردم که به خاطر دیدن این 1000 نفر که همدیگه رو دارن و دیدن خودم که هیچکس رو ندارم و هرگز هیچکس رو نخواهم داشت اشکها ریختم.
    بی خودی نشینین و بگین به جای این حرفا فکر کن و یه راهی پیدا کن. من 4 ساله مثه ابررایانه دارم فکر می کنم؛ اما همه چیز به بن بست می رسه. دیگی نمی دونم باید چی بگم.

  2. 7 کاربر از پست مفید sadlord تشکرکرده اند .

    alireza198 (پنجشنبه 29 بهمن 94), andrya (چهارشنبه 28 بهمن 94), Ehsaan (سه شنبه 27 بهمن 94), Hadi99g (چهارشنبه 28 بهمن 94), hamdardiuser (چهارشنبه 28 بهمن 94), mohamad.reza164 (سه شنبه 27 بهمن 94), هلیاجون (چهارشنبه 28 بهمن 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام پادشاه

    اوضاع خوبه؟

    به همدردي خوش آمدي دوست من.

    -------------------------

    اگر بخوام بگم دركت ميكنم و يه سري شعار بدم، گزافه گفتم.

    ولي فكر ميكنم شرايطي كه شما داري، كم يا زياد در همه جوانان نسل ما وجود داره.

    اينكه بخواهي بگي تو از همه پايين تري، من قبول ندارم.
    همين كه الان به كامپيوتر و اينترنت دسترسي داري، سالم هستي، رفاه زندگي شما در حدي بودكه نتوني به زور ديپلم بگيري، الان داري به لطف تلاش هاي خودت ارشد ميگيري، نكاتي هست كه به ساده گي نبايد از كنارش گذشت. اشخاصي رو ميشناسم كه همين مواردي رو كه گفتم، ندارند.
    به عنوان سند ميتونم رجوعت بدم سر چهار راه ها، ساعت يازده شب، دو تا كودك هفت هشت ساله، با چهره اي معصومانه از تو تقاضاي خريد گل يا چيز ديگر ميكنند!

    -------------------------------

    دوست من اول شما بايد چيزهايي رو كه داري رو قبول كني. بايد به آرامش ذهني برسي. خدا رو بابت همين موارد شاكر باشي. ( اينكه ميگم شاكر باشي رو پايين توضيح ميدم) وقتي قبول كردي شرايط شما همين هست به آرامش ذهني ميرسه و از داشته هاتون لذت ميبري. از كوچكتري مسائل لذت ميبري.
    سپس در كمال آرامش ميتوني براي زندگي ات تصميم بگيري.
    اون تصميم ميتونه، دستفروشي باشه، يا مهندس يه شركت معتبر! بسته گي به خودت داره، اين كه ميگي كار نيست رو من قبول ندارم، كار هست، ما نيستيم ( منظورم رو گرفتي)!

    -------------------------------

    در مورد ازدواج، من از وقتي اومدم همدردي، متوجه شدم دختران براي زندگي بيشتر از پسران تلاش ميكنن.

    به اين مطلب توجه كن:

    من دختري هستم، كه پدر و مادرم از شدت فقر، به ما در روز يك وعده غذا ميدهند، پدرم براي خرج زندگي ما، از 6 صبح به بيرون از خانه ميرود و يازده شب به خانه بازميگردد. با اين حال از زندگي مان راضي هستيم.
    راستش را اگر بخواهم بگويم، من هميشه سعي كردم سربار خانواده نباشم، تا الان بدون هزينه در مراكز دولتي درس خواندم و الان ليسانس دارم، مي خواهم به سر كار بروم تا كمك خانواده ام باشم.
    ولي تنهام. دلم همسر ميخواهد، آيا شخصي حاضر است با من كه حتي توان تهيه جهاز در سطح خودمان ندارم ازدواج كند؟ حاضرم اگر مرد مناسبي باشد، از زير صفر با او شروع كنم. دوشادوش او به ساختن زندگي بپردازم و .................................................. .................................................. ......................


    دوست من، براي هر شخصي همسر متناسب با او وجود داره. اگر شما نري براي ازدواج اقدام كني، اين خانوم كه برات توضيح دادم، با كي ازدواج كنه!؟!؟

    --------------------------------

    پيشنهاد:


    از ايده آل گرايي و روياپردازي فاصله بگير

    براي زندگي ات برنامه بچين

    به توانايي هايي كه داري اعتماد كن( تو ميتوني دوست من)

    به داشته هاتون رضايت بده.

    تمام تلاش ات رو براي ساختن بكن.

    همسر تو نياز به مردي با انگيزه و توانگر داره.

    ----------------------------

    پ . ن1:

    در مورد شكر خدا، بايد بهت بگم چند وقت پيش من به مهماني رفتم كه يك جوان بسيار خوش تيپ خودنمايي ميكرد. قبل از ورود به مهماني از ماشين bmw سري 5 خودش پياده شد، سيگار كنار لب خود رو بيرون انداخت و با دو گوشي آيفون و يك بسته سيگار بووووووووق به داخل مجلس آمد. من كه با چنين شرايطي غريبه بودم، توجه بسياري به اين جوان كردم.
    از صحبت هاي او متوجه شدم، حرفي براي گفتن ندارد، صبح ها ساعت 10-11 از خواب بيدار ميشود، به زعم خودش يك چرخي ميزند، و بعد براي صرف نهار و خواب بعد از ظهر، به خانه بر ميگردد. از ساعت 5 غروب تا 2 نيمه شب هم به گشت و گذار مشغول است.
    دورغ نگم قبل از شنيدن، صحبت هايش، اندگي به حالش غبطه خوردم. ولي به سرعت از رفتارم پشيمان شدم. از خدا عذر خواهي كردم، چرا كه خدا مرا در شرايطي قرار داده كه به بهانه نياز، تلاش بيشتري بكنم، بتوانم مفيد تر باشم.
    حال انتحاب با شماست!


    پ.ن2: تا حالا دست فروشي كردي؟
    جواني رو ميشناسم كه از فرط فقر، با فقط صد هزار تومن، شروع به دست فروشي ميكنه، و براي تهيه جنس صبح به تهران ميرود و بعد از طي مسافت 150 كيلومتر، به شهر خودش باز ميگردد، تا اجناس را بفروشد، ساعت نزديك يازده است و او تمام جنس ها را فروخته است. مبلغ 150 تومن پول دارد، سريع به تهران رفته و تا بعد از ظهر با خريد اجناس جديد، به شهرش باز ميگردد، ساعت 7 است و او تمام جنس هايش را فروخته و 220 تومن


  4. 5 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    Hadi99g (چهارشنبه 28 بهمن 94), hamdardiuser (چهارشنبه 28 بهمن 94), sadlord (چهارشنبه 28 بهمن 94), هلیاجون (چهارشنبه 28 بهمن 94), ستاره زیبا (جمعه 30 بهمن 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 بهمن 94 [ 20:13]
    تاریخ عضویت
    1394-11-27
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    147
    سطح
    2
    Points: 147, Level: 2
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 13 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اینقدر دلم پره که نمی دونم باید چند هزار خط بنویسم تا کلش خالی بشه.
    حق با شماست! من غلط کرده ام اگه گفتم کار نیست؛ منتها آیا کاری هست که بتونه 400 تومن کرایه خونه رو صاف کنه که صابخونه سر برج ما رو جفت پا از خونه پرت نکنه بیرون؟! آیا اون کار اینقدر درامد داره که بتونه پول آب و برق و گاز عقب افتاده ی خونه رو قبل از قطعی همشون پرداخت کنه علاوه بر پول کرایه خونه؟ علاوه بر اینا آیا اون کار میتونه اونقدر درامد داشته باشه که هم من و هم پدر و مادرم که هر کدوم حداقل یه بیماری داریم که نیاز به پزشک و مراقبت داره رو بدونه بیمه ببره پیش دکتر و هزینه هاش رو تأمین کنه؟ اصلا اونقدر سریع می تونه درامد داشته باشه که قبل از اینکه تک تک ما به خاطر بیماریهامون از دنیا نرفتیم پول درمانمون رو جور کنه؟! آیا اصلن ته سال اونقدر از درامدش می تونیم کنار بذاریم که بذاریم روی پول پیش خونه کلنگیمون که اجاره اش رو بالاتر نبرن؟!

    کی گفته من با راحتی دیپلم یا لیسانس گرفتم یا می خوام ارشد بگیرم؟! تا حالا حس کردی که ساعت 5 صبح یه فنجون شیر با یه دونه بیسکویت ساقه طلایی(یه دونه نه یه بسته!) بخوری و از خونه بری دانشگاه و شب ساعت 7 یا 8 شب برسی خونه (بدون اینکه ناهار یا چیز دیگه ای خورده باشی ) و یه مقدار شام بخوری چقدر کار دشواریه؟ در حالیکه پدرت همه اش از بیکاری و بدبختی می ناله و مادرت به خاطر مشکل قلب و اعصاب جلوی چشمت داره عذاب می کشه و به سختی نفس می کشه؟ خب من بدبختم که خبر مرگم رشته مهندسی مکانیک توی یکی از دانشگاهای دولتی تهران درس می خوندم نمی تونستم برم سر کار و از صب تا شب درگیر دانشگاه خراب شده بودم با عذاب وجدان این دوران سیاه رو سپری کردم.


    دیگه چقدر سطح توقعاتم رو پایین بیارم؟ شما خودت حاضری مادر و پدرت توی خونه ی کلنگی ای زندگی کنن که طبقه ی پایینش یه شیره کش خونه است و شب و روز هرچی معتاد و آشغاله توش پرسه می زنن و سقف توالتش موقع استفاده طبقه بالاییا آبریزش پیدا می کنه و میریزه وسط فرق سرت؟!

    امروز صب که بیدار شدم دیدم یه چیزی روی گردنمه دست زدم و برداشتمش دیدم یه سوسک محترم روی گردنم خوابیده و لنگاشو گرفته هوا! شما بازم می گی توقعاتم روبیارم پایین؟! منظورت اینه که در حد زندگی توی شبکه فاضلاب مثه لاک پشتای نینجا دیگه؟! درست حدس زدم؟!

    در مورد شیوه ی ازدواجی هم که گفتی با یکی مثه خودم ازدواج کنم، پدر و مادرم هم اتفاقا با همین طرز تفکر جلو اومدن و الان وضع خودشون و نسل بعدشون که من باشم رو دارم می بینم. از قول من به اون خانوم بگو که طرز فکرش خیلی خامه که می خواد با یکی مثه خودش زندگی کنه و از زیر صفر شروع کنه. من حاضر نیستم یه نسل دیگه رو مثه خودم بدبخت کنم و ترجیح می دم نسلم منقرض بشه تا اینکه بخوام بچه هایی از من به جا بمونن که برای برآورده کردن نیازهای اولیه زندگیشون، با مدرک دکتری زیر پای یه مشت آدم آشغال از خدا بی خبر پولدار رو که خون فقیرا رو کردن توی شیشه رو طی بکشن و دست و پاشونو بوس کنن.

    توی بوق و کرناست که عدالت همه جا برقراره و دیگه اثری از برده داری و طبقه بندی مردم به اشراف و رعیت و تاجرا نیست. اما اینطور نیست! دارن با همین طرز تفکر که هرکسی باید با هم سطح خودش ازدواج کنه و از این جور حرفای صدمن یه غاز، همین روند رو ادامه میدن. آدمای پولدار با پولدار ازدواج می کنن و بچه هاشون مولتی میلیاردش می شن و بچه های اشراف با بچه های اشراف ازدواج می کنن و بچه هاشون هم مثه خودشون حکومت رو بدست می گیرن و فقرا هم با فقرا ازدواج می کنن و بچه هاشون هم باید کفش دو گروه قبل رو مثه پدر و مادرشون برای بقاشون لیس بزنن.

  6. 3 کاربر از پست مفید sadlord تشکرکرده اند .

    Hadi99g (چهارشنبه 28 بهمن 94), hamdardiuser (چهارشنبه 28 بهمن 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 28 بهمن 94)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 تیر 98 [ 21:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    7,418
    سطح
    57
    Points: 7,418, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    808

    تشکرشده 404 در 138 پست

    Rep Power
    44
    Array
    خیل خب باشه باشه...همه حرفهات درسته
    هیچ عدالتی نیست... بقیه اش رو نمیگم ک تا از تالار بیرونمون نکنن
    ولی خب حالا چیکار کنیم؟؟؟میخوای من خودم برات بیشتر از این مدل حرفها بزنم؟
    اون ک گفتی مجبوربودی درس بخونیو کار نکنیو عذاب وجدان...با تمام وجودم درک کردم

    با اینکه دخترم ولی این حست و داشتم هم ناراحته اینکه چرا خرج دارم واسه خانواده بی پولم هم اینکه چرا در س خوندن نمیذاره اقلا تو کارهای خونه کمک کنم

    ولی از همون زمون دانشجویی ک گاهی ی 1000تومنی هم نداشتم کار میکردم با همون در امدی ک بهش میگی توهین امیز شروع کردم

    ولی اخر سر بعد چند سال در امدم بیشتر شد الانم بخشی از مخارج خونه با منه
    فک میکنی اگه اون موقع مثل شما حرف میزدم الان میتونستم کمک خرج باشم؟؟ ؟؟

    وقتی هم ک برادرم مونده بود بین دانشگاه ازادو روزانه... غصه اینکه یا عداب وجدان اینکه چرا درامد نداره و حالا هم خرج دانشگاه ازاد کی میخواد بده ؟....
    من بودم ک تشویقش کردم بره ازاد....
    بهش گفتم خدا یی ک منو تو رو خلق کرده روزیمونو میرسونه...اونم تو همون دانشگاه ازاد درس خوندو درسش خوب بود ک بچه پولدارا التماسش میکردن ک بهشون درس بده و پروژشونو
    کمک کنه و...
    الانم دانشگاهش تموم شده اون شهریه های به قول خودت بد مصب دیگه تموم شد ولی ما یاد گرفتیم ک از خدا بخواییم اون هم میرسونه
    منت همون خدا رو هم میکشیم نه بنده های پولدارشو میفهمی چی میگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟گوش میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    یا این دل پره غمت گوشهاتو بسته؟؟؟
    هیچم غرورمون خورد نشد
    این حرفهایی ک کفشو پولدارارو ... یا جارو کش و طی کششون باشی رو بریز دور اینها برات نون واب نمیشه
    شروع کن از همون در امدهای کم
    نشون بده ک مردی
    دخترها ببینن ک پولت مال بابات نیست خودت جمع کردی تا خودشون بیان خواستگاریت

  8. 3 کاربر از پست مفید هلیاجون تشکرکرده اند .

    hamdardiuser (چهارشنبه 28 بهمن 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 28 بهمن 94), sadlord (چهارشنبه 28 بهمن 94)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 بهمن 94 [ 20:13]
    تاریخ عضویت
    1394-11-27
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    147
    سطح
    2
    Points: 147, Level: 2
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 13 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با عرض سلام مجدد (البته سری قبل از شدت عصبانیت سلامم رو توی دلم گفتم کسی نشنید!).
    اول از همه از آبجی هلیاجون عزیز تشکر می کنم که با لحنی خواهرانه و کوبنده جواب داد؛ طوریکه حس کردم بدجوری داره بنده رو درک می کنه و بعد از بقیه عزیزان که همدردی کردن و پیشنهاد دادن.

    امیدوارم هر کس دیگه ای که این تاپیک خشونت بار رو می خونه، پیشنهادای جالبی داشته باشه و اونا رو با من و بقیه که احتمال زیاد وضعشون از من بهتره، در میون بذاره.

    یه بار براتون خیلی صریح مشکلاتم رو با لحنی ملایم تر بیان می کنم تا یه وقت فکر نکنین دارم براتون ذکر مصیبت می کنم و بدونین نیاز به همفکری دارم.

    مشکلاتم به این شرحه:
    1- مشکلی با کار کردن از هر نوعش ندارم و با درامد کم. مشکل اینجاست که به خاطر سن پدر و مادرم و نداشتن هیچگونه ملکی روی این کره ی خاکی، چنانچه بخوام ازدواج کنم، در ابتدای زندگی باید خرجی دو خانواده رو بدم؛ یکی خانواده ی خودم که حداقل شامل خودم و همسر عزیزتر از جانم که نمی دونم کیه و کجاست و اصلا وجود خارجی داره یا نه هستش و دوم خانواده ی در حال حاضرم یعنی پدر و مادرم. این خرجی فقط محدود به خوراک و این جور چیزا نیست؛ بلکه خرج کرایه خونه و پول پیش اون هم خواهد بود که با یه کار ساده و کم درامد محاله! علاوه بر این من نمی تونم پدر و مادری رو که از زندگی و جوونیشون گذشتن تا منو بزرگ کنن، به حال خودشون رها کنم و برم دنبال زندگی خودم.

    2- به دلیل فرهنگ ما ایرانیا و دینمون که از بچگی دختر و پسر رو حتی توی مدرسه از هم جدا می کنن، هیچ شناختی نسبت به یه دختر هم سن خودم ندارم و حس می کنم با یه موجود ناشناخته روبرو هستم که اصولا هیچ تمایلی به زندگی با یه آدمی مثه من که از لحاظ مالی زیر صفر هستش رو نداره و اگه منو ببینه، دو تا پا داره و دوتا دیگه قرض می کنه و د فرار! حس می کنم این حرف که اگه درس خونده باشی و این جور حرفا، دخترا برات خودکشی می کنن و غش و ضعف می کنن همه اش مال دخترای سابقه نه دخترای امروزی که یه لیست بلندبالا از پسرای پولدار و درس خونده و همه چی تموم جلوشون صف کشیده؛ چه توی شبکه های اجتماعی و چه تو فامیل و چه هرجای دیگه. حس می کنم که توی این دنیا جایی برای من و امثال من نیست و هیچ دختری به یه آدم بی پول ولو اگه انیشتن هم باشه (که البته من دست کمی از انیشتن خدابیامرز ندارم!) حتی فکرم نمی کنه و نزدیکم نمی شه و بلا نسبت شما محل سگم نمی ذاره.

    3- با فرض اینکه تمام مشکلات هم حل بشه، اونقدر این مدت زمان حل شدن مشکلات طولانی می شه که سن من اونقدر بالا رفته که دیگه خودم خجالت می کشم که بخوام به فرض توی سن 35 سالگی تازه بخوام ازدواج کنم! اونم احتمالا باید با یه خانوم توی همین رنج سنی باشه که تقریبا می شه گفت که دیگه دختر نیست و خانوم طلاق گرفته است. این موضوع خیلی برام دردناکه و منو در زمینه ی ازدواج به طور کامل ناامید کرده.

    4- اگه گیر سربازی و ارشد و کار نبودم که یه ثانیه هم توی تهران نمی موندم. با یکی از اساتید دانشگاه صحبت کردم و به خاطر معدل بالا و اوضاع عالی درسیم، قرار امریه سربازی برم یکی از دانشگاهای تهران کار تحقیقاتی انجام بدم. پس مجبورم تا حداقل 3 سال دیگه تهران بمونم.

  10. 3 کاربر از پست مفید sadlord تشکرکرده اند .

    hamdardiuser (چهارشنبه 28 بهمن 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 28 بهمن 94), هلیاجون (چهارشنبه 28 بهمن 94)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 تیر 98 [ 21:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    7,418
    سطح
    57
    Points: 7,418, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    808

    تشکرشده 404 در 138 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام به همه دوستان خوب همدردی
    تو این سایت اگه ی دختر همین تاپیکو میزدو گله میکرد از ازدواج نکردن(البته از نوع دخترونش)
    بهش 40 روش برای پیدا کردن شوهر رو پیشنهاد میدادند در اخر هم اگر زیاد میگفت نه نمیشه این ها رو میدونم ،تاپیکشو قفل میکردن!!!

    حالا فک کردم الان باید بیان به شماهم ی 40 50 60 روش برای پیدا کردن زن رو معرفی کنن ولی ظاهرا خبری نیست نمیدونم چرا؟......

    ولی خوب شد این تاپیکو زدید این طوری دخترایی ک دائم گله میکنن ک چرا دخترا حق خواستگاری ندارنو چرا هیچ کی نمیاد خواستگاریو خوش به حال پسرها و ما دختر ها محکومیم
    به اینکه بشینیم تا یکی بیاد سراغمونو....میبینن ک طفلی پسرها هم مقصر نیستن و چه دردی رو دارن تحمل می کنن

    اینو قبلا هم تو این تالار گفتم خیلی دلم میخواد ی فرصتی بشه تا از مشکلات اقایونم موقع ازدواج کردن بگم یعنی ازشون دفاع کنم
    تا بعضی خانمها فک نکنن پسرها خیلی شرایطشون خوبه و بی مسئولیتن ک نمیخوان ازدواج کنن و...

    خب حالا ک شما این سکوت و مظلومیت پسرها رو شکستین و ی سری هاشو گفتین. اخه بیشتر دختر ها تاپیک میزدن و درد ازدواج نکردن داشتن...


    من فک میکنم این قضیه بالا رفتن سن ازدواج تو کشورمون ی بحران بزرگیه در بین هزار تا بحران دیگه تو کشور برای بعضی ها سختتره ولی به هر حال فرقی نمیکنه برای همه هست

    اونها هم ک ازدواج کردن متاسفانه دارن راهو برمیگردن .بعضی هاشونم به این هایی ک اماده شدن دارن راه می افتن چراغ میزنن و میگن ک نرید خبری نیست ما رفتیم به در دنمیخورد داریم برمی گردیم

    ی زمونی جنگ بود و هزار تا بدبختی ک سر مردم اوار شد چه دختر هایی ک در اوج جوانی بیوه شدن و چه بچه هایی ک یتیم شدن و چه مادرایی ک...
    حالا الانم چه جوونهایی ک به گناه می افتنو افسرده میشنو چه پدر و مادرهایی ک ارزو به دل می مونن و اونم سر ی ارزو های خیلی ابتدایی...

    شما هم حق دارین واقعا شرایط بدیه مخصوصا برای پسرها این بالا رفتن سن ازدواج شاید بحرانی تر باشه

    ولی...
    ولی لابه لای این شرایط بحرانی شما (البته گفتم شامل حال هم پسرهاست هم دختر ها فقط مدلش فرق میکنه دخترونه پسرونه داره)
    شما ی شرایط خوبی هم دارید مثلا سلامتیتون قوه منطق و عقلتون (ک به نظرم نمیاد پسر باهوشی نباشید)خانوادتون ک باهم در تلاشیید تا منبع در امدی کسب کنید تحصیلاتتون و خیلی چیزهای دیگه ک خودتون بهتر میدونید

    به نظرتون اینها چه کمکی بهتون میکنه؟

    بیایید ی بار دیگه به این قضیه نگاه کنید اگه خودتون پدر بودید(ک امیدوارم به این زودی ها بشید) به پسرتون تو این شرایط چی می گفتید؟
    چه راه حلی پیدا میکردید یا بهتر بگم چه راهی رو می ساختید؟

    سنتون هم ک عالیه

    به دختری (همسر مناسب شما) فک کنید ک الان منتظر شماست اون هم ی جورایی تو شرایط شماست
    به قول اقای فدایی عزیز نیمه منتظرتون

    باید خیلی عزمتونو جزم کنید . کم هم نه باید خیلی تلاش کنید تا اخرش هم بتونید کمی از اوضاع مالی رو بهتر کنید
    مطمئنم ک میشه شما اینطور فک نمیکنید؟؟

    سربازی یا همون دو سال پا کوبیدن به زمین، نمیشه ی جوری دورش بزنید؟

    شروع کنید باید دست به کار بشید بخواهید بشینید و این قصه درد و غصه رو هی مرور کنیدو هی نوارو برگردونید عقب ودوباره از نمیشه ها بگید راه به جایی نمی برید.

    به نظرتون شما ک نیتتون پاکه و دارید تمام تلاشتون رو میکنید خدا چقدر به کمکتون میاد؟

    پست اقای محمد رضا رو ی بار دیگه بخونید با راه کارهاشون موافقم

    با ارزوی خوشبختی و ی ازدواج خوب برای همه مجردهای سرزمینم

  12. 5 کاربر از پست مفید هلیاجون تشکرکرده اند .

    Hadi99g (چهارشنبه 28 بهمن 94), hamdardiuser (چهارشنبه 28 بهمن 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 28 بهمن 94), sadlord (چهارشنبه 28 بهمن 94), ستاره زیبا (جمعه 30 بهمن 94)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,480
    سطح
    30
    Points: 2,480, Level: 30
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    111

    تشکرشده 224 در 94 پست

    Rep Power
    31
    Array
    خیلی دردناکه، خیلی

    من فقط خواستم همدردی کنم باهاتون، میدونم همدردی من گره ای از مشکلات شما باز نمیکنه، اما همین الان که دارم اینا رو مینویسم دارم گریه میکنم، فقر یکی از سختترین آزمایشهاس که خدا برای ایمان آدمها در نظر میگیره

    نمی دونم این پیشنهادم چقدر عملی است ولی تا حالا به مهاجرت معکوس فکر کردید.

    الان هزینه های جاری تو کلانشهرها خیلی بالاست مخصوصا برای قشری که درآمد کافی ندارند، ولی یکی از فامیلهای ما که الان به یه شهرستان کوچیک مهاجرت کرده از اجاره خونه اش راضیه که خیلی کمتر شده

    ولی در مورد شغلتون به نظرم یکم به کارهای دیگه هم فکر کنید. میدونم که شما تحصیلکرده هستید ولی خب من پیشنهاد آقای محمدرضا رو واسه کارهای آزاد و حتی دستفروشی می پسندم، بودند کسایی که از دستفروشی شروع کردند و الان واسه خودشون مغازه زدند.
    (البته تو پرانتز بگم که من قبول دارم که بعضی کارها مثل همین دستفروشی واقعا در شان نیستند و خیلی سخته، ولی وقته فرد تو شرایط اضطرار قرار میگیره یکم باید بعضی شرایط رو قبول کنه)

    من براتون دعا میکنم و برای همه جوانهای غیور مملکتم که دارند با سختی ولی با شرافت زندگی میکنند.

  14. 3 کاربر از پست مفید مهرآیین تشکرکرده اند .

    hamdardiuser (چهارشنبه 28 بهمن 94), sadlord (چهارشنبه 28 بهمن 94), هلیاجون (چهارشنبه 28 بهمن 94)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamad.reza164 نمایش پست ها
    پ.ن2: تا حالا دست فروشي كردي؟
    جواني رو ميشناسم كه از فرط فقر، با فقط صد هزار تومن، شروع به دست فروشي ميكنه، و براي تهيه جنس صبح به تهران ميرود و بعد از طي مسافت 150 كيلومتر، به شهر خودش باز ميگردد، تا اجناس را بفروشد، ساعت نزديك يازده است و او تمام جنس ها را فروخته است. مبلغ 150 تومن پول دارد، سريع به تهران رفته و تا بعد از ظهر با خريد اجناس جديد، به شهرش باز ميگردد، ساعت 7 است و او تمام جنس هايش را فروخته و 220 تومن پول دارد. فردا صبح بنا دارد زودتر به تهران برود تا اجناس بیشتری تهیه کند. فروشنده که از تلاش این پسر خوشش آمده، دوبرابر درخواست پسر به او جنس میدهد، و وعده دریافت مبلغ باقی مانده به بعد از فروش اجناس موکول میکند. این پسر تلاشگر به کار خود ادامه میدهد و هزینه عمل سنگین کمر خود رو فراهم میکند. او پس از بهبود مجددا با شرایط بی پولی مواجه میشود. تصمیم میگیرد به روند کسب درآمد گذشته ادامه دهد. او هم اکنون یکی از خواهرانش را به خانه بخت فرستاده، خودش ازدواج کرده و صاحب یک خانه و مغازه است.
    دوست من این داستان واقعی بود. اگر بخواهی ادرس مغازه اش رو میدم بری بپرسی.
    ببخشید که داستان فوق رو نصفه فرستاده بودم.


    یا

    پسری رو میشناسم، هفت سال تو بالکن تعمیرگاه های ماشین سنگین تهران می خوابید و کار میکرد. از فرط بی پولی، سالی یکبار به شهرش بر میگشت .

    الان اوستا کار شده و داره خرج زندگی اش رو از اجاره دوتا خونه اش میده و درآمد تعمیرگاه ماشین سنگین خودش رو برای زن و بچه اش پس انداز میکنه.

    از این دست داستان های واقعی زیاد دارم برات بنویسم.


    -----------
    یه پسر 24 ساله ام. تا بخوام فوق لیسانسم رو بگیرم حداقل 25 سالم شده.
    از این نوشته ات حدس زدم داری ارشد میخونی! وگرنه ندیدم شخصی یکساله ارشد بگیره.

    ---------------

    دوست من ممکنه من شرایط شما رو درک نکنم، ولی منم حرف های شما رو نمیفهمم.

    میدونی چرا؟

    چون منم مکانیک خوندم. منم دوران تحصیل کارت پایان خدمت نداشتم. می خوای هزار تا راه از کسب درآمد دانشجویی برای مهندس مکانیک بگم؟

    دوست من، شما دچار کمال گرایی هستی! باید رو خودت کار کنی تا از این خصوصیت ات فاصله بگیری! باید قبول کنی شرایط همینه! باید قبول کنی از صفر باید شروع کنی! و پله ها رو یکی یکی طی کنی.

    دوست من، تا حالا شنیدی، که یکی که خانواده متوسطی داره تو دوران مدرسه بره سره کار؟ اون شخص درآمد سه ماهش میشد 25 هزار تومن، ولی پدرش به اون ماهی 30 تومن پول توجیبی میداد که نمیگرفت!
    دوران تحصیل رفت دانشگاه دولتی! ولی بعد از چهار سال دید درس خوندن در دانشگاه دولتی اجازه کار کردن بهش نمیده، ادامه درس خوندن رو رفت دانشگاه علمی کاربردی که کلاس هاش جمعه ها بود! شش روز هفته رو هم کار میکرد! اون شخص تونست در دوران کارشناسی یه مغازه ساندویچی باز کنه! کی باورش میشد، شاگرد ممتاز دانشگاه بره لباس ساندویچی بپوشه و بایسته پای فر! هم کلاسی های دخترش میرفتن از مغازه اش ساندویچ میخریدن تا اون رو مسخره کنن! ولی اون محکم ادامه داد!
    برای ارشد، همه میگفتن نمیشه هم درس خوند و هم کار کرد! نشون به اون نشون که چهارشنبه شب راه میافتاد به سمت سنندج، بعد از 24 ساعت بر میگشت شهرش تا دوباره کار کنه!
    الان اون پسر فوق لیسانس مکانیک داره، خدا رو شکر کار و زندگی خوبی هم داره! خرج خونواده اش رو هم میتونه بده!

    -----------------------------------------------
    از قول من به اون خانوم بگو که طرز فکرش خیلی خامه که می خواد با یکی مثه خودش زندگی کنه و از زیر صفر شروع کنه.
    دوست من، احترام به عقاید و نظرات دیگران، رو باید همیشه سر لوحه خودمون قرار بدیم!

    اون خانوم خیلی هم پخته است. چرا که شما به آغاز زندگی از زیر نقطه صفر توجه کردِی، ولی به ساختن زندگی توجه نکردی!

    قطعا اون خانوم حاضره از زیر صفر شروع کنه، ولی با همسری که منفعل نباشه، پتانسیل پیشرفت رو داشته باشه.

    -----------------------------------------------

    دوست من کتاب هدف آقای برایان تریس رو بخون، اول کتاب نوشته چه طور من ( یعنی خود نویسنده) از دستمال کشیدن کف رستوران ها به نقاط بالا دست پیدا کرده!


    بیا یکن از ایده آل گری و جاه طلبی خود کم کن، تلاش ات رو آغاز کن، به داشته هات قناعت کن، آرامش خودت رو پس بگیر. خدا رو بات همه داده ها و نداده هایش شکرگزار باش.



    بهت یک پیشنهاد میدم که خودم همیشه حسرت نکردن اون کار رو دارم، برو تو یه کارگاه قالبسازی پلاستیک یا قالب های دایکست، کارآموزی، تجربه ای که بدست میآوری، خیلی ارزشمنده، احتمالا حقوق دویست تومن بهت بدهند.چند سال که تجربی کار کنی و از علمت کنار اون تجربه استفاده کنی، قول میدم بهت میشی بهترین قالب سازی ایران. ما تو ایران قالبسازی نداریم که هم تئوری و هم عملی خوب رو در کنار هم داشته باشه، میدونی سالی چندین میلیار دلار از کشور خارج میشه برای ساخت قالب های پلاستیک و دایکست، چون ما علمش رو نداریم!
    البته نمیدونم توانایی و علاقه هات چی هستن، وگرنه ممکن بود چیز دیگر بگم بهت.

    -----------------------------
    دوست من در مورد ازدواج یکم خویشتن دار باش. تا یکم شرایط ات ملایم بشه. سربازی ات که تموم شد، بهش فکر کن. تا اون موقع رو کسب مهارت ها تمرکز کن. تو همین تاپیکت خیلی نقاطی نشون دادی که باید روش کار کنی.

    دختر هم کفو شما، نمیگذاره زیاد تو زحمت بیافتی، تازه رو هوا قاپ میزنه شما رو!

    -------------------------

    در مورد پدر و مادر هم، بهت تبریک میگم که قدرشناسی، ولی ان شالله تلاش میکنی و کار هات رو روال میافته! کار خوبی هم پیدا میکنی.
    خدا رو شکر مشکل سربازی ات هم که حل شده و امریه هستی.



    --------------------------------
    پ.ن: لطفا به خوانندگان تاپیک احترام بگذار و از الفاظ مناسب استفاده کن

    پ.ن2: به قوانین تالار احترام بگذار تا تاپیک ات قفل نشه.

    ----------------------------


  16. 2 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 29 بهمن 94), هلیاجون (چهارشنبه 28 بهمن 94)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 بهمن 94 [ 20:13]
    تاریخ عضویت
    1394-11-27
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    147
    سطح
    2
    Points: 147, Level: 2
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 13 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای محمدرضا،
    گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست / آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
    بسه دیگه هیچی نمی خوام بشنوم. زندگی من به آخر رسیده و هیچ دلیلی برای ادامه دادن به این زندگی جهنمی ندارم؛ فقط یه لطف در حق من بکن و بهم دقیق بگو:
    1- چطور می تونم توی این سایت، یه تاپیک رو حذف کنم؟
    2- چطور می تونم توی این سایت، اکانتم رو حذف کنم؟

    هر کس دیگه ای هم که می خواد در حق من کار خیری انجام بده، فقط به دو سؤال بالا جواب بده.

  18. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sadlord نمایش پست ها
    آقای محمدرضا،
    گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست / آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
    بسه دیگه هیچی نمی خوام بشنوم. زندگی من به آخر رسیده و هیچ دلیلی برای ادامه دادن به این زندگی جهنمی ندارم؛ فقط یه لطف در حق من بکن و بهم دقیق بگو:
    1- چطور می تونم توی این سایت، یه تاپیک رو حذف کنم؟
    2- چطور می تونم توی این سایت، اکانتم رو حذف کنم؟

    هر کس دیگه ای هم که می خواد در حق من کار خیری انجام بده، فقط به دو سؤال بالا جواب بده.

    بعضی افراد تایپیک میزنن فقط بخاطر اینکه دیگران تائیدشون کنن و مسلما تائید شدن توسط دیگران خیلی خیلی راحت تر از آن است که راه درست و منطقی را در پیش بگیرند که مسیر سخت تری است ولی به نتیجه درست و منطقی میرسه.

    دوستان لطفا چیزی ننویسید برطبق درخواست ایشون تایپیکشان قفل میشه.اطلاع داده میشه مدیریت تا رسیدگی کنند.

    پ.ن: دوست من mohamad.reza164 سپاس از زحماتی که میکشی و انرژی و وقتی که میگزاری با تمام مشغله کاری و فکری که داری
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. یک زن از مردش چه توقعاتی داره. خواهشا کمک کنید. زندگیم داره از هم می پاشه.
    توسط majid_majid در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 67
    آخرين نوشته: جمعه 04 اردیبهشت 94, 04:22
  3. کی مشکلاتم با شوهرم تموم میشه و می تونم طعم خوشبختی رو حس کنم؟
    توسط LilaWithoutHope در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: سه شنبه 27 اسفند 92, 20:17
  4. از وقتی ماشینم رو فروختم حالم بد شده....باید چی کار کنم به نظرتون؟
    توسط شوکا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 05 اسفند 90, 00:56

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.