سلام دوستان
من و شوهرم 9 ساله ازدواج کردیم. تازه داریم بچه دار میشیم. من تنها خواهشی که از شوهرم داشتم و دارم اینه که دهنش بوی سیگار نده. اینو وقتی که عقد بودیم ازش خواستم چون فهمیدم که سیگار کشیده و اونم گفت چشم. ولی متاسفانه از 9 سال پیش تا حالا هر وقت که با هم دعوامون میشه اولین کاری که میکنه اینه که بره سیگار بخره و بکشه. من از این مساله خیلی رنج میبرم. دیگه کشیدن سیگارش برام اهمیت نداره. از این ناراحت میشم که چرا قسم جونم رو میخوره که دیگه هر وقت دعوامون شد سیگار نکشه و باز هم کارشو تکرار میکنه!! تازگیها به راحتی قسم جونمو به دروغ میخوره و من احساس میکنم که دارم له میشم. بعضی وقتها منم پا به پاش سیگار کشیدم که شاید بهش بر بخوره و دیگه اینکارو نکنه ولی اصلا انگار نه انگار. حتی یه جوری وانمود میکنه که واسش اهمیت نداره. نمی دونید که چقدر باهاش حرف زدم و بهش التماس کردم که اینکارو نکنه ولی میگه من دوست دارم سیگار بکشم و چون تو اجازه نمیدی منم هر وقت که با هم دعوامون میشه اینکارو میکنم.
دفعه آخری که بهم قول داد چند ماهه پیش بود که بازم دیروز قولش رو شکست و پس از دعوا دیدم که تو جیبش سیگاره. باور کنید که دنیا رو سرم خراب شد. دیگه نمی خوام بهم قول بده چون میدونم الکیه. فقط میخوام تلافی کنم. نمی دونم چطوری؟ نمیدونم چیکار کنم که این کار از سرش بیفته؟ نمیدونم سیگار اینقدر ارزش داره که حرمت قسم رو نگه نمی داره؟؟ احساس میکنم هم سیگار رو دوست داره و هم به نقطه ضعف من پی برده. دیگه خسته شدم. لطفا کمکم کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)