سلام دوست عزیز.
(دوستی ناتمام چرا؟!
اگه چی میشد اسمش میشد دوستی تمام شده؟!
الان تمام شده دیگه!)
من خیلی خوشحال شدم وقتی حرفات رو خوندم.
چون مثل خیلی از دوستی های دیگه کار داشت به همونجایی که نباید میرسید.
ولی نرسید.
و این خیلی معنی ها میتونه داشته باشه. به این بستگی داره شما چه جوری بهش نگاه کنی.
چندین جنبه ش خوبه.
چندین جنبه دیگه ش توش درس داره.
چند تا جنبه ش هم خب، یه کمی ناراحت کننده هست (البته اینم میره توی گروه اون جنبه هایی که درس دارن)
و شما الان فقط داری جنبه ناراحت کننده ش رو برای خودت بزرگ میکنی. بدون گرفتن درس هاش!
البته طبیعیه ها.
طول میکشه .
نمیدونم اینکه بدونی همه ی اینها رو باید طی کنی آرومت میکنه یا نه.اما مثل اینکه قانونش همینجوریه. که یه مدت زمانی عذاب باید تحمل بشه و بعد به مرور بهتر میشه.
همون گذر زمان.
اگه میخوای زمان کمتی این رنج طول بکشه، ترانه هایی که شما رو یادش میندازه گوش ندید. اگه این شامل همه ترانه ها میشه، همه ی اونا رو بذارید کنار. آهنگ های بی کلام گوش بدید. چیزای جدید با مضمون های کمتر عاشقانه.
تغییراتی توی زندگی روزمره هم میتونه کمک کنه تا توی موقعیت های مکانی و زمانی مشابه اون دوران نباشی تا یادت نیفته.
البته همه ی اینا به شرطی هست که خودت بخوای فراموش کنی. تا نخوای اتفاقی نمیفته. حتی اوضاع بدتر هم میشه.
----------------
در مورد رابطه با خدا، من که وقتی حرفات رو خوندم حس کردم خدا خیلی دوستت داشته که دستت رو توی بد ترین وضعیتی که سر پرتگاه بود گرفته.
اونوقت فکر میکنی الان باید از همچین خدایی خودت رو دور نگه داری؟!
انقدر با نیروهای منفی دنیا نظرت رو یکی نکن!
ببین دوستان خدا توی این وقتا چی میگن.
"امام صادق علیه السلام در مسیر می رفت فردی از نزدیکانش که مشروب خورده بود تا دید امام نزدیک میشود رویش را از خجالت برگرداند تا امام اورا نبیند. امام علیه السلام در حالی که از آن فرد دور می شد فرمود
"اگر گناه می کنید باز هم از ما روی برنگردانید.""
از زندگی چه می خواهی که در خدایی ِخدا، آنرا نمیابی؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)