بی توجهی به پدر و مادر
سلام دوستان
دو سه سالی یا بیشتر هست که موضوعی فکرم رو مشغول کرده و بدجوری آزارم میده.
سوالای من اینان:
آیا فرزندان پس از ازدواج باید از لحاظ عاطفی هم کاملا مستقل بشن و پدر و مادر رو فراموش کنن؟ و دیگه بهشون توجه نکنن؟
چرا بین توجه بین خانواده خودشون و خانواده همسرشون تعادل برقرار نمی کنن؟
حالا این پایین دلیل این سوالهارو سعی می کنم مختصر بیان کنم.
من آخرین بچه یه خونواده نسبتا شلوغ هستم. گفتم شلوغ تا بدونید که چقدر پدر و مادرم برای بزرگ کردن ما زحمت کشیدن و تمام زندگیشون رو درگیر مسائل ما بودن و همین الان هم هستن.
پدر من حدود 70 سالشه و مادرم حدود 60 سالش. هنوز هم زحمت ماها به دوش باباست و بابا کار می کنه.
برادرها و خواهرهام به جز یکیشون ازدواج فامیلی داشتن و عروس ها و دامادها از فامیل نزدیک هستند. و همیشه حداقل دو تا شون خونه کناری ما زندگی می کنن. خونه های کناری متعلق به پدر و مادر من هستن و به خاطر لطف مامان و بابا در اختیار اونا قرار گرفته تا خودشون صاحب خونه بشن (اگه بشن).
جالبه که بعد از ازدواج همه اونا(به جز یکیشون) گرایش 99 درصدی به سمت خانواده همسرشون پیدا کردن و یک دهم این توجه رو به خانواده خودشون ندارن. چه خواهر چه برادر.
مثلا بارها با خانواده همسرشون میرن مسافرت بدون اینکه حتی به مادرم یا پدرم یه تعارف بکنن. پدرم که اصلا اهل مسافرت نیست و مادرم آدم فوق العاده با ملاحظه ایه و همیشه به فکر آسایش دیگرونه. اگر بچه هاشون بهشون تعارف کنن و ببینه که ممکنه ذره ای اذیت بشن عمرا قبول بکنه.
مادر من انقد خوش قلبه که تا حالا نشده ناهاری بذاره و برای خونه بغلیا (برادرا) نبره. من میگم اونا مستقل شدن میگه بوش میره هوس می کنن.
آرزو به دل موندم که یکبار خواهرم وقتی میاد توی جمعی (جمع نسبتا بزرگی مثل مجلس عروسی) چشماش دنبال مامان باشه تا بخواد بهش سلام بده. بعضی وقتا ما باید توی جمع دنبالش باشیم تا بگیم بیا به مامان سلام بده. یا مامانم هی باید سراغشو بگیره. میره میشینه پیش خانواده شوهر و اصلا یادش میره که مامان توی مجلسه.
از این دست مسائل خیلی زیاد داریم تو خونواده.
منظورم این نیست که به خانواده همسرشون بی توجه باشن. اصلا توجه به خانواده همسر رو از وظایفشون می دونم اما کاش می دونستن که این وظیفه رو در حق پدر و مادر خودشون هم دارن.
شاید هم من زیاد حساس شدم. مادرم قبلا هرگز به زبون نمی آورد. اما از وقتی خواهر بزرگم هی به روی مامانم میاره که چرا پسرا و دخترات انقد بی توجه ان مامان هم حساس تر شده. بنده خدا به خودشون هیچی نمی گه ولی گهگاه پیش ما یواش میگه که چرا اینا یادشون میره یه تعارفی به ما بکنن.
منم چون بچه کوچیکه خانواده ام هستم نمی تونم به کسی چیزی بگم. حتی خواهر بزرگم هم حاضر نیست چیزی بگه و اگر هم بگه با زبون بدی میگه که از نگفتن بهتره.
تصمیم گرفتم به اونایی که ایمیل دارن و چک می کنن میلایی از محبت به پدر و مادر بفرستم تا شاید توجهشون رو بیشتر کنن. به نظرتون تاثیر داره؟
همیشه دعا می کنم که زودتر به سرو سامون برسم تا خودم بتونم جبران بی فکریهای خواهر و برادرها رو بکنم.
یه ماشین بخرم که مامان و بابا رو ببرم به گردش
چقد مختصر شد :)
[size=medium]هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
هله پیوسته دل عشق ز تو شادان باد[/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)