سلام به همه دوستای خوبم.میدونم خیلی طولانی شده ولی تورو خدا تا تهش بخونید و راهنماییم کنید.از قبلم از همه شما ممنونم
بدون هیچ مقدمه چینی میرم سر اصل مطلب.منو شوهرم دو ساله که باهم عقد کردیم و البته هنوز با هم همخونه که نیستیم هیچ عرضم به حضورتون که فاصله ما از هم خیلی زیاده و همین هم گاهی اوقات مشکلاتمونو تشدید میکنه که سعی میکنیم با کمک هم حلش کنیم که تا حالا هم تا حدودی موفق بودیم.اما حالا از مشکلم،ایشون خیلی آدم مغرور و متکبر و اندکی هم دهن بینه.
حالا دلیل حرفام اینکه میگم از خودراضیه چون مدام میگه من هیچ وقت اشتباه نمیکنم،هیچ کس نمیتونه سر من کلاه بذاره،من از همه چی سر در میارم،در هر موردی میتونم بحث کنم،بلدم خودمو در هر حالتی منطقی جلوه بدم و از این حرفها.ممکنه به نظر بیاد این اصلا مشکلی نیست ولی باور کنید طاقت فرساست.بعضی وقتها دلم میخواد سرش کلاه بذارم تا بفهمه عالم دهر نیست،تو دعواهامون احساس میکنم فقط میخواد خودشو منطقی جلوه بده و حرفشو بهم بقبولونه و این باعث میشه بیشتر مخالفت کنم تا به قولی بعدا فکر نکنه(با عرض معذرت) خرم کرده و از طرفی این که میگم دهن بینه این که توی همین بحث آخرمون آقا بعد از 2 سال از من میخواد که جلوی پسرهای فامیل دامن بپوشم در حالی که من حتی قبل از ازدواج بهش گفته بودم که از من دامن بپوش در نمیاد واسه همین احساس کردم که از طرف کسی کوک شده و بهش گفتم و بعد از کلی کشمکش از دهنش در رفت که مامانم راست میگه تو چرا جلوی فامیلای ما دامن میپوشی و جلوی فامیلای خودتون شلوار!!!!!!!!!!!!!
در حالی که اینطور نیست و من فقط بلوزهای خیلی کوتاه رو با دامن میپوشم.
بهم بگید با این اخلاقا چیکار کنم؟
یکروز میگه تو جلوی عمه من نمیتونی در بیای راحت یک لقمه میکنتت.این حرفا اعصابمو خورد میکنه تحریکم میکنه.
یکهو میگه این خواهرمو اینجوری نبین که بچه هستش فعلا. بزرگ بشه خود عمه ام میشه.
حسابی که تحریکم میکنه میگه مگه من میذارم کسی به تو نازکتر از گل بگه؟؟؟؟؟؟
یکروز که ایشون هم خونه ما بود داداشم اینا هم بودن و داداشم کمی گرفته بود من هم به شوهرم گفتم داداشم ناراحته و اندکی هم سربه سر داداشم گذاشتم بعدش هم با شوهرم رفتیم بیرون بحثو کشوند به اینجا چرا اینقدر داداشت واست مهمه؟ و ادامه داد تا جایی که دعوامون بالا گرفت و آنچنان دست منو روی سکویی که نشسته بودیم فشار داد که زخم شد منم از درد اشکام ریخت بعدش شروع کرده به اینکه اشتباه کردم هر چی دلت میخواد بهم بگو به داداشت حسودیم میشه میخوام همه چیت فقط واسه من باشه خندیدنت حرف زدنت نکاه کردنت میدونم به من بیشتر از داداشت میرسی ولی وقتی باهاش میخندی عذاب میکشم فکر میکنم بیشتر از من دوستش داری؟؟؟؟؟؟
بعضی وقتا فکر میکنم بیمار روانیه بهم بگید باهاش چیکار کنم؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)