آیا بد نیست پنهانی برم روانپزشک؟
سلام.
دوستان من وضعیتم داره بحرانی میشه و نیاز دارم برم روانشناس و روانپزشک.
اما به محض اینکه به مامانم میگم مخوام برم درمان میگه نه! اصلا نمیذاره حرفمو تمام کنم میگه نه! لازم نکرده. میگه الان حال هممون بحرانیه (به خاطر مشکلات اخیر خانواده) زمان حلش میکنه! هممون اینجوریم. یکم قوی باش!
ولی خب من مشکلم مربوط به خیلی پیشتره. حتی بچگی، که در مشاوره ی تخصصی آقای سنگتراشان فرمودند باید جلسات حضوری و مستدام داشته باشم.
بابام که دیگه بدتر. اون قرص سرماخوردگیمو میبینه میندازه سطل آشغال چه برسه اینا. اصلا با قرص مخالفه. یه سری قرص های ضروری هم که میخورم به حمایت مامانه و کلی دنگ و فنگ. میگم حالم بده میگه برو شنا، برو تفریح، برو خرید. و اصلا جدی نمیگیره، میگم فکر کنم باید برم دکتر چون این مشکلات رو دارم، میگه تو پدر سوخته دوتا کفش و کیف بخری حالت خوب میشه.
اینه که راهی نمونده پنهانی برم. اما عذاب وجدان میگیرم. من به خودم قول دادم دیگه چیزی ازشون پنهان نکنم. یا اگه برم دکتر بپرسن کجا چی باید بگم؟ اما سلامتیم مهم تر نیست؟
الانم تو شرایط حساسی هستم. احتمالا بعد از عید باید به خواستگاری که پدر و مادرم رضایت دارن جواب بدم و رسمی و علنی بشه . اما من اصلا شرایط فکر کردن ندارم. الان مرحله ای هستم که افسرده ام، همه چیز رو فراموش میکنم، گاهی یه سوال رو تو یک دقیقه سه بار میپرسم. در هفته هشت ساعت خواب مفید ندارم چه برسه به روز، همیشه بیدارم. اشتها ندارم و به زور و اصرار مادرم غذا میخورم، گاهی توهم میزنم یا بی حواس حرف ذهنمو بلند میگم. مدام عصبی ام ، خودشون هم میبینن، اما میگن به خاطر فلان موضوع اینجوری شدی. درست میشه. دیگه این بار آخری مادرم عصبانی شده. چیکار کنم باهاشون؟
ضمنا باز اسفند ماهه و افسردگی آخر سال من عود کرده (در تاپیک پارسال عنوان کردم) . ضروریه الان.
تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
ویرایش توسط عشق آفرین : جمعه 07 اسفند 94 در ساعت 19:34
علاقه مندی ها (Bookmarks)