به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 32
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 91 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    734
    سطح
    14
    Points: 734, Level: 14
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکل باشوهرومادرشوهرم

    سلام دوستان
    من دو وسال ونیمه عقدکردم.چون من شهرستانی بودمو دانشجو وشوهرم تهرانی وتهران دانشجو قرارشد این دوسال عقد بمونیم تامن درسم تموم شه بعد برم خونه خودم.تابستون امسال قراره عروسیم بشه.مشکل من اینه چندماهه شوهرم نسبت بهم سردشده.دلیلشم میدونم چون ماازهم دوریم مجبوریم ماهی چندروز همدیگرو ببینیم.مادرشوهرم هی توگوش شوهرم میخونه ازاین رفتامداتون خسته شدم.اینقدرازرفتن من به شوهرم غرزده باعث شده شوهرم نسبت بهم سرد شده.هروقت میرم خونش مادرشوهرم اخم میکنه یه جوری رفتار میکنه که شوهرم از ترس مادرش بهم بی محلی میکنه تامادرش ناراحت نشه.تواین دوسال هرسری رفتم خونه مادرشوهرم تهران بعد برگشتنم به شوهرم انقدرازمن بدگفته که باعث شده باشوهرم تلفنی دعوام بشه.الان بعدسال تحویل که برگشتم نمیدونم باز به شوهرم چی گفته که خیلی کم بهم زنگ میزنه وسرد جوابمو میده.دوروزه به زنگامم جواب نمیده. الان دیروز بسختی گوشیشو جواب دادگفتم چراگوشیتوجواب نمیدی گفت حوصله حرف زدن ندارم منم ناراحت شدم گفتم باشه قطع کردم.چیکار کنم میترسم شوهرمواز دست بدم.

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: مشکل باشوهرومادرشوهرم

    سلام هستی جان

    خوش اومدی به همدردی

    از کجا میدونی مادر شوهرت به شوهرت این حرفا رو میزنه؟چون خودتم خیلی مطمئن در این مورد صحبت نمیکنی..



    صرفا غر زدن مادر شوهر شما به شوهرت نمیتونه باعث کم محلی همسرت به شما بشه.چرا که همسرت پشت تلفن هم به شما کم محلی میکنه

    پس به نظر میاد مشکل از جایی دیگه است...

    خوب اول از همه باید یاد بگیری در مقابل اخمهای مادر شوهرت چیکار کنی

    میتونی ابتدا از راه دوستی و مهربونی وارد بشی

    هربار میری یه چیز کوچولو براش بخری.حتی شده یه شاخه گل

    بهش محبت کنی و نکته جالبی که من در این 4 سال زندگی فهمیدم بهترین کار برای بدست آوردن دل مادر شوهر پرسیدن دستور برخی غذاهاست

    البته دقت کن یهو نگی قورمه سبزی چطور درست میکنن.اونوقت میگه دختره یه قورمه سبزی هم بلد نیست.

    ببین مثلا چی دوست داره.خیاطی..آشپزی...نگهداری از گل....در مورد موارد مورد علاقه اش باهاش صحبت کن و ازش راهنمایی بخواه

    این دو تا مورد خیلی خیلی روی مادر شوهرت تاثیر مثبت میذاره

    شما سیاست داشته باش

    چرا با همسرت دعوا میکنی؟دعوای شما فقط باعث به کرسی نشستن حرفای مادر شوهرت میشه

    اگر به زنگای شما جواب نمیده شما هم نباید 200000 بار زنگ بزنی که

    یکی دوبار زنگ بزن.جواب داد که داد.ندادم شما یه اس ام اس بفرست مثلا عزیزم نگران حالت بودم.دوستت دارم

    همین.

    نه اینکه چرا جواب ندادی...چرا دیر جواب دادی...اون بگه..شما بگی..اخرشم دعوا بشه

    فعلا اینارو داشته باش
    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  3. 6 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (دوشنبه 28 فروردین 91)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: مشکل باشوهرومادرشوهرم

    دو سال و نیم عقد خیلی طولانیه. دلیلش همینه. مادر شوهرتون هم که مستقیم گفتند، از این رفت و آمدها خسته شده اند.

    به هر حال الان که دیگه گذشته و چند ماه دیگه عروسی است. سعی کن این چند ماه را هم بسازی و کمتر برو تا احترامت از بین نره و بحثی هم پیش نیاد.


  5. 5 کاربر از پست مفید پیدا تشکرکرده اند .

    پیدا (دوشنبه 28 فروردین 91)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 91 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    734
    سطح
    14
    Points: 734, Level: 14
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل باشوهرومادرشوهرم

    سلام دوستان مرسی از همدردیتون.
    بخدا تواین دوسال خیلی کاراکردم هدیه های مختلف.ابراز محبت.همیشه به مادرشوهرم میگم که مثل مادرمی.ولی اون دوست نداره این حرفارو بشنوه.همون اول عقدم گفت من باعروس صمیمی نمیشم.باجاریامم صمیمی نیست.بخدا من خیلی دوستش دارم دلم براش میسوزه ده ساله پدرش شوهرم فوت کرده تنهاس.باشوهر من زندگی میکنه.خیلی روما حساسه هروقت شوهرم به من ابراز علاقه میکنه عین دیونه هاعصبانی میشه شروع میکنه به جروبحث با شوهرم.شوهرمم بخاطرش هرچی میگه بهش میگه چشم.یه بار بهش گفته بود شب چراغ اتاقتون نذاشت تاصبح بخوابم از اون موقع شوهرم شبا بهم دستم نمیذنه زود چراغو خاموش میکنه به منم میگه بی سروصدا بخواب الان مادرن ناراحت میشه.خسته شدم بخدا.

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: مشکل باشوهرومادرشوهرم

    هستی جان ایراد شما هم همینجاست

    رگ خوابشو درست پیدا نکردی...اون به اینجور محبتها نیاز نداره

    بگرد ببین نیازش چیه؟چی خوشحالش میکنه...

    عزیزم حالا الان خیلی هم با همسرت روابط خاصی نداشته باشه بهتره

    بذار بری سر خونه زندگیت بعد.

    خوب درک کن موقیعت مادر شوهرتو
    کسی که ده ساله همسرش فوت شده و به تنهایی بچه هاشو بزرگ کرده

    بهترین کار پیدا کردن رگ خواب مادر شوهر و کم کردن رفت و امدت به اونجاست.

    همسرت هم بی تجربه هستش

    اصلا کار درستی نیست جلو مادرش به شما محبت میکنه

    اینو شما بهش تذکر بده

    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  8. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (دوشنبه 28 فروردین 91)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 91 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    734
    سطح
    14
    Points: 734, Level: 14
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل باشوهرومادرشوهرم

    مریم جان بخدا من به شوهرم میگم هیچ وقت پیش مادرت از این کارا نکن.من به خدا زیاد نمیرم.هرماه کلا پنج روز میرم اونم بخاطر شوهرم دلم واسش تنگ میشه.راهمون دوره هرروز نمیبینمش که.اونم بخاطر کارش ومادرش که ناراحت نشه زیاد نمیتونه بیادشهرستان پیش من.بخدامنم عصابم خرد میشه وقتی میرم خونه مادرشوهرم همیشه بعد برگشتن کلی گریه میکنم.الان تعطیلات عید اونجا بودم.الان آخراردیبهشت تهران کنکور دارم بخدا اگه مجبور نبودم نمیرفتم.روز آخرکه میخوام برگردم شهرستان مادرشوهرم ازاون اول صبحی اخمو شروع میکنه بی محلی میکنه به من.ازفرداشم شروع میکنه به شکایت از من پیش شوهرم.شوهرم خودش گفت هرسری بعدرفتن تومن مصیبتام شروع میشه.بخدامیترسم این حرفای مادرشوهرم روشوهرم تاثیر بزاره این آخره عقدم شوهرم بگه بیا ازهم جدابشیم.

  10. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: مشکل باشوهرومادرشوهرم

    آره هستی جان در ماه 5 روز کمه.اما فکرشو بکن 5 شب...5 تا صبحونه...10 تا شام و ناهار...کنار مادر شوهرتی...

    5 شب پشت سر هم کنار مادر شوهر بودن این مشکلات رو هم ایجادد میکنه.

    باور کن اگر 10 شب اما پراکنده میموندی بهتر از الان بود.

    این 5 شب رو بهونه بیار و بکن 3 شب

    اینجوری هم همسرت بیشتر تشنه میشه که زودتر ازدواج منید هم با مادرش مشکلاتت کمتر میشه

    شما هرچی کمتر شبها پیش همسرت باشی اونو برای ازدواج خیلی تحریک میکنی

    اصلا شاید یکی از دلایل انقدر عقب افتادن ازدواجتون همین شبها پیش همسرت موندن باشه

    چرا که قسمت اعظمی از نیازهاش برطرف میشه

    شما یک روز کنکور داری.
    صبح بیا امتحان بده و فرداش برگرد.
    دیگه نمیخواد دوباره 5 شب بمونی

    اوضاع رو تا ازدواجت مدیریت کن.
    چیزی هم نمونده

    گفتی روز اخری که میخوای برگردی مادر شوهرت اخم میکنه.روزای دیگه نمیکنه؟

    نکنه از برگشتن تو ناراحته؟!!

    بابت چی شکایت میکنه؟اگر شما جایی برای شکایت نذاری که اونم شکایت نمیکنه.یکی دو تاشو بگو مثلا..؟

    تو غذا درست کردن و جمع و پهن کردن سفره و شستن ظرفها کمکش میکنی؟

    خریدی داره براش انجام میدی؟





    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  11. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (دوشنبه 28 فروردین 91)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 91 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    734
    سطح
    14
    Points: 734, Level: 14
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل باشوهرومادرشوهرم

    تصمیم دارم همینکارو بکنم.صبح برسم برم امتحان شبش باز برگردم.نه همیشه میرم اونجا سفره ایناروهن وجمع میکنم.زود غذاموتموم میکنم که من ظرفارو بشورم.همه کار میکنم.اینسری اخم کرد که چرا وقتی باهم تلوزیون تماشا میکنیم من وشوهرم پیش اون حرف نزدیم وقتی اون رفته دستشویی ماباهم حرف زدیم.بخدا اتفاقی بود درموردسریال باهم حرف میزدیم حرفمون موقعی تموم شد که مادرشوهرم از دستشویی اومدبیرون.بخدا میدونم اصلا این جای اخم نداره.اینا همش بهونس.من هرسری میرم خونش مادرم یکمی شیرینیو خشکبارمیده میگه زشته دستخالی نرو تهران .این سری به شوهرم گفته بهش بگو هیچی ازخونه ننش نیاره من نمیخوام مگه من ندارم.بخدامادرمن به خاطردارونداری نمیده که ازسراحترام.دیگه خسته شدم

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 91 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    734
    سطح
    14
    Points: 734, Level: 14
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم بی تفاوت شده

    سلام دوستان کمکم کنید.

    من دوساله عقدمو شهرستانیمو شوهرم تهرانی.قراره تابستون عروسی کنم.این دوسال باشوهرم هیچ مشکلی نداشتم.باخودش مچم ولی بحثایی شایدسرخونوادهامون پیش اومده باشه.اینم بگم چندماهیه بخاطر گرونی طلاومشکلات مالی ومراسم عروسی باشوهرم بحثایی داشتیم ولی بااین همه باز باهم جوریم.عیدشوهرم اومددیدن منو بعدمن باهاش رفتم تهران تامادرایشونوببینم.بازمادر یشون یه برخوردایی کردکه باعث شدمن ازمادرشوهرم به شوهرم گله کنم.اونم درکم کردوبازتاآخرین روزکه پیشش بودم باهم مشکلی نداشتیم.همین فردای روزی که اومدم شهرخودم.احساس کردم پشت تلفن یکم ناراحته.ولی چندروزبعدبهتروعادی باهام صحبت میکرد.تاجمعه ای که هفته پیش گذشت.ازشنبه هرچی بگوشیش زنگ میزنم جواب نمیده.شنبه گوشیشوبرنداشت.یکشنبه انقدرزنگو اس بهش دادم تابلاخره جواب دادگفتم چراجواب نمیدی نگرانت شدم گفت حال حرف زدن ندارم.احساس کردم که حالش خوب نیست گفتم باشه خدافظی کردم.دوشنبه دیگه زنگ نزدمو اس دادم که خوبی چه خبر؟جواب داد خوبم.گفتم باشه.سه شنبه یعنی دیروز دیگه طاقت نیاوردموزنگ زدم باز جواب ندادهی زنگ زدم جوا نداد.اس دادم اگه بامن مشکل داری بگو حل کنیم باز جواب نداد.دیدم چاره ای ندارم زنگ زدم به خونه مادرشوهرم بلاخره جواب داد باز بی حالوسرد جواب داد.زوداحوالپرسی کردمو خدافظی کردم تامادرشوهرم ازماجرابویی نبره.بعدش بهش اس زدم گفتم وقتی میخوابی بهم زنگ بزن میخوام باهات حرف بزنم.بازخبری نشد.اس زدم خبری نشد.چیکار کنم دارم دیونه میشم کمکم کنید؟کارم شده گریه که چرایهو اینطوری شد؟

  14. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: شوهرم بی تفاوت شده

    متاسفانه شما هم مثل گل یاس و دریا اصلا به توصیه ها و نصیحت ها گوش نمیکنی.من در تاپیک قبلیت گفته بودم 20000بار زنگ نزن.
    اما شما داری راه خودتو ادامه میدی

    هرجور فکر میکنی درسته همونو انجام بده

    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  15. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    maryam123 (شنبه 09 اردیبهشت 91)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  2. ماموریت این دو فرشته چه بود .... ؟؟؟؟؟؟ هاروت و ماروت
    توسط parsa1400 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 فروردین 94, 06:46
  3. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  4. تفاوت سنی 8 سال، آیا از یک نسلیم؟
    توسط jodiabot در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 05 فروردین 90, 23:53
  5. تشخیص تفاوت میان عشق و شهوت !!!
    توسط erfan25 در انجمن عشق
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 16 آبان 88, 13:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.