به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Bow از پدر و مادرم بدم میاد ، چطور به عروس آینده شون این موضوع رو بفهمونم ؟

    من از پدرم بدم میاد و حتی از مادرم.
    متنفرم
    ازشون.
    خیلی بدی ها به من و بقیه بچه ها کرده .
    سنشون البته بالاست ، به اسم
    دین و قران ماها رو خیلی اذیت کردن.

    فکرشون قدیمیه .
    من
    خسته شدم از این تفکرات قدیمی اشتباه .
    وقتی خانواده های دوستام رو می بینم که چقدر پدر و مادر روشنفکر و با محبتی دارند
    واقعا حسودیم میشه بهشون .

    تنها نتیجه ایی که گرفتم اینه که هر چه
    زودتر از این خونه برم و خودم رو از اینجا دور کنم .

    ذره ایی وابستگی بهشون ندارم.

    اینقدر بهمون بدی کردن که کارم به
    روانشناس کشیده بود ، اون هم بهم گفت باید خودت رو ازشون دور نگه داری .
    روانشناسه میگفت ، تو (یعنی من ) رشد کردی ولی
    پدرت نکرده ، چه توقعی داری از اون ؟

    موضوعات متعددی بود که ما رو رنج داده ، نمی خوام موضوع رو بسط بدم .
    همه افراد خانواده و فامیل به من و خواهر و برادرام
    حق میدن . حتی روانشناسم .

    حالا

    اما الان دیگه موقع ازدواجم رسیده ، دارم حرکتهایی انجام میدم ، البته هنوز دختره رو ندیدم .
    من
    نمی تونم مثه بقیه خانواده ها ، هر روز یا هر هفته خونه بابا و مامانم باشم .
    من می خوام سالی یه بار یا سالی دو بار بهشون سر بزنم و شاید به همین مقدار هم دعوتشون کنم خونم ، دوری و دوستی.
    البته روابط با خواهر و برادرام رو نزدیکتر و گسترده تر میخوام .

    اما سوال اصلی اینه که :
    عروس جدید خانواده رو چطور از این موضوع مطلع کنم ؟
    چطور بفهمونم بهش که من همچین پدر و مادری دارم و میخوام ازشون دور شم ؟
    میتونه با این موضوع مخالفت کنه؟

    ضمناً هنوز کیسی در کار نیست .
    توجه : هرگونه صحبت در مورد احترام به پدر و مادر و قدر دان بودن نسبت به اونها ، ممنوع!


  2. 3 کاربر از پست مفید omid65 تشکرکرده اند .

    rozaneh (جمعه 03 خرداد 92), کامران (شنبه 04 خرداد 92), من مریمم (یکشنبه 05 خرداد 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,385 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سلام
    من نمیدونم تو چرا انقدر صورت مساله برای ازدواجت طرح میکنی؟؟
    اصلا نباید اختلافاتتو به همسر آینده ات بگی!
    مطمئن باش قبل از عقد و تو دوران شناخت اگه بگی به عنوان یه امتیاز منفی برات حساب میکنن و اگر به ازدواج هم برسید تبعاتش بعد از ازدواج برات زیاده
    بعد ازدواج میتونی رفت و آمدتو کم کنی ولی اینکه بگی بهت بدی کردن و ازشون بدت میاد و.... به ضرر خودته
    تو این مساله باید احساسات رو بذاری کنار و منطقی و باسیاست رفتار کنی
    بیشتر از یک ساله که تصمیم داری بری خواستگاری!چرا انقدر اما و اگر میاری؟!برو خواستگاری و اولین قدمو بردار و به خدا توکل کن
    سعی کن تاثیر احساسات تو حرف ها و تصمیم هاتو به صفر برسونی و رفتارات منطقی و سنجیده باشه تا آینده ات کنار همسرت تلخ نشه
    موفق باشی

  4. 10 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    asemani (جمعه 03 خرداد 92), bahar.shadi (شنبه 11 خرداد 92), omid65 (جمعه 03 خرداد 92), rozaneh (جمعه 03 خرداد 92), tamanaye man (جمعه 03 خرداد 92), فکور (جمعه 03 خرداد 92), کامران (شنبه 04 خرداد 92), یکی مثل شما (شنبه 04 خرداد 92), باران بهاری11 (شنبه 04 خرداد 92), شیدا. (جمعه 03 خرداد 92)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    آقا امید

    سلام

    به چه چیزهایی فکر میکنی!!!!!!!!!

    حالا اصل کارو انجام بده بعد ببین چی دلت میخواد

    آدما خصوصا مردا تازه بعد ازدواج به پدر مادرشون متعهد و علاقمند میشن قبلش میگن که ما وابسته نیستیم و ...

    من توی شهری که اهلش هستم (البته نیمه نصفه) خیلی حس بدی به مردمش داشتم احساس میکردم اصلا دوستشون ندارم و خرم آن روز کزین منزل ویران بروم

    حتی وابستگیم به خانوادم هم نمیتونست منو به حضور در اون شهر علاقمند کنه آدماش به نظرم زیادی منفعت طلب،زیرآب زن و بی معرفت میومدن

    بعدا برای ارشد رفتم دانشگاه تهران دکترا هم همونجا

    به خاطر فشردگی درسها خیلی کم میرفتم شهرم شاید سه ماه یکبار یا دیرتر باورت میشه کسی با لهجه آدمای شهرمو که میدیدم انگار بال درمی آوردم کلی روحیه ام عوض میشد تازه فهمیدم اشتباه میکردم. من اونا رو با تمام خصوصیاتشون دوست داشتم و خودم نمیدونستم

    شما هم هر وقت ازدواج کردی و حست رو به اونا دیدی تصمیم بگیر چه رفتاری کنی فقط مطمئنا حتی با کم کردن روابط احترام رو فراموش نمیکنی

    بعضی روانشناسها هم یه چیزایی میگن طرف راضی بشه و مشتری بشه

    آدم حتی اگه با یه آدم رشد نیافته و نا متمدن هم طرف باشه اگه اون شخص پدر مادرش باشن حداقلش اینه که حس ترحم داره بهشون نه حس تنفر

    مطمئنا بعد ازدواج و دوری حس شما از تنفر به ترحم تغییر میکنه و اونوقت به خاطر ترحم هم که شده رفت و آمدت رو قطع نمیکنی

    ضمنا لازم نیست چیزی به همسرت بگی معمولا آدما اعتراض به نرفتن به خونه فامیل همسر نمیکنن مگر اینکه خود همسرشون اصرار داشته باشه اگه همسر نخواد اونا هم اعتراض نمیکنن
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  6. 7 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    asemani (جمعه 03 خرداد 92), omid65 (جمعه 03 خرداد 92), rozaneh (جمعه 03 خرداد 92), she (شنبه 04 خرداد 92), کامران (شنبه 04 خرداد 92), باران بهاری11 (شنبه 04 خرداد 92), شیدا. (جمعه 03 خرداد 92)

  7. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    اصلا نگو.

    اولا لزومی نداره گفته بشه. حرفی که مشکلی را از شما حل نمی کنه نزنید. ایشون که نمی خواد و نمی تونه این رابطه را اصلاح کنه، چرا بدونه؟
    ثانیا حتی اگـــــــــــــــــــــر حق با شما باشه، عروس خانم حس بدی به شما پیدا می کنه.
    ثالثا این موضوع در دعواها و آشتی ها توی سرتون کوبیده خواهد شد.
    رابعا حرف فکور جان را جدی بگیر. دور که بشی، تازه می بینی چقد دوستشون داشتی و داری.

    قبلا می گفتن دو نسل متفاوت مثل والدین و فرزند
    الان می گن افرادی با فاصله سنی 5 سال مثل دو نسل متفاوت می مونند. چون سرعت تغییر و تحول در جهان خیلی بیشتر از قبل است.
    یعنی حتی دو خواهر و برادر با فاصله سنی 5 سال ممکنه خیلی تفاوتها با هم داشته باشند چون در دو دنیای متفاوت رشد و زندگی می کنند.

    چند سال دیگه دو نسل متفاوت فاصله شون به کمتر از سال هم می رسه.
    بترس از اون روز که اصلا زبون بچه ات را نفهمی و یاد مشکلاتت با پدر و مادرت بیفتی.

    نمی گم همه اش، اما بخشیش را بهشون حق بده.

    راستی صدام از جای گرم بلند نمی شه ها! یوقت فکر نکنی ...

    - - - Updated - - -

    یادم رفت بگم، به قول ترانه یکساله ما را گذاشتی سرکار، هی می گی ازدواج کنم.
    یه تاپیک بالا اومده بود نوشتی بودی لاغرم و ... دیدم اووووووووووو این آقا امید کی تا حالاست می خواد به زندگیش سروسامون بده. بجنب دیگه. کشتی ما رو.

    آواتارتم عوض کنی بد نیست.
    عکس دختر گذاشتی واسه پسر، آدم اشتباه می گیره.

  8. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    asemani (جمعه 03 خرداد 92), bahar.shadi (شنبه 11 خرداد 92), omid65 (شنبه 04 خرداد 92), rozaneh (جمعه 03 خرداد 92), saraamini (شنبه 04 خرداد 92), باران بهاری11 (شنبه 04 خرداد 92)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    خدای من...امید تو دچار یه مشکل جدی شدی.

    مشکل وسواس ازدواج.تا حلش نکنی به هیچ جا نمیرسی.این وسواس و اما و اگرها داره فلجت میکنه خودت خبر نداری.با این وضع بعد ازدواجتم آرامش نخواهی داشت.چون هر لحظه یه موضوع پیدا میکنی و بهش فکر میکنی و به ازدواجت شک میکنی.با این وضعیتت هیچ وقت با همسرتم به آرامش نمیرسی قطعاً.

    ذهنتو کنترل کن...ذهنتو کنترل کن...ذهنتو کنترل کن.

    وسواس تو مثه نمازگزاریه که مدام به نمازش شک میکنه.لباسم پاکه؟روبه قبله هستم؟وضو دارم؟نیت کردم؟این آیه رو درست خوندم؟و...این وسواس مکرر نتیجش ترک نمازه.

    حواستو جمع کن.تو واقعاً میتونی راحتتر زندگی کنی و مسائلتو حل کنی.

    موفق باشی

  10. 8 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    asemani (جمعه 03 خرداد 92), bahar.shadi (شنبه 11 خرداد 92), omid65 (شنبه 04 خرداد 92), rozaneh (جمعه 03 خرداد 92), saraamini (شنبه 04 خرداد 92), shabe niloofari (شنبه 04 خرداد 92), کامران (شنبه 04 خرداد 92), شیدا. (شنبه 04 خرداد 92)

  11. #6
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب باشه نمی گم بهش.

    خب بهار بالاخره همه مشکل دارند و من هم یکی از بیشترین موضوعاتی که فکر منو مشغول می کنه همین پدر و مادرمه .
    از طرفی میخواستم همسر آینده ام رازدار من باشه ، به خاطر همین پرسیدم .

    چه می دونم شایدم وسواس فکری گرفتم .

    - - - Updated - - -

    راستی بهار میشه به اون تاپیکم که در مورد ملاکها هست سر بزنی و یه کمکی بکنی ؟
    شرمنده ها .
    از دست این وسواس!

  12. 2 کاربر از پست مفید omid65 تشکرکرده اند .

    کامران (شنبه 04 خرداد 92), بهار.زندگی (شنبه 04 خرداد 92)

  13. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    امید چون این موضوع را زیاد دیدم و شنیدم بهت می گم.

    همیشه یادت باشه

    جز راست نباید گفت
    هر راست نشاید گفت

    اگر چیزی پیش اومد و لازم بود راستش را بگو. اما نشین سیر تا پیاز زندگیت را برای همسرت بگو.
    تجربه ثابت کرده که اشتباه است. روی رابطه تون تاثیر بدی می ذاره.

    اون چیزی را که دیگران از گفته ها و خاطرات ما می شنون و درک می کنند، با اون چیزی که توی ذهن ماست و برما گذشته کاملا متفاوته.
    گفتن مشکلات کودکی و نوجوانیت به همسرت هیچ فایده ای نداره که ضرر هم داره.
    لطفا دوستی و نزدیک بودن با همسر را اینطوری تعبیر نکن.
    مشاوره ازدواج هم بری همین را بهت می گه.


    معمولا کسانی که توی خانواده دوست و همدم نزدیک ندارند یا فکر می کنند از نظر عاطفی به اندازه کافی بهشون توجه نشده، این اشتباه را می کنند که در این زمینه ها با همسرشون درد دل می کنند. همین می شه باعث اختلافات و مشکلات بعدیتون.

    تو یکسال و نیمه تو این سایت هستی پس چیکار می کنی؟
    این همه مشکلات زوجهای جوون در این زمینه هست، باز می گی بشه رازدارم؟

  14. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 04 خرداد 92), reihane_b (شنبه 04 خرداد 92), saraamini (شنبه 04 خرداد 92), she (شنبه 04 خرداد 92), کامران (شنبه 04 خرداد 92)

  15. #8
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستی شیدا ، ترانه ، میدوونم یه ساله که میخوام برم خواستگاری .
    اما واقعا یه پروسه بلندمدته .
    فقط دعا کنین!
    من که از خدامه .
    هر چه زودتر بهتر. ولی عاقلانه .

    - - - Updated - - -

    شیدا
    الان پست جدیدت رو دیدم .
    واقعا نمی دونستم .
    خب من بالاخره توی این سایت یه چیزهایی رو می خونم که ملکه ذهنم میشه .
    ولی خب به این موضوع از این جهت نگاه نکرده بودم .
    و پست بالایی ات برام خیلی ارزش داره .

    نمی دونستم.

  16. 3 کاربر از پست مفید omid65 تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 04 خرداد 92), کامران (شنبه 04 خرداد 92), شیدا. (شنبه 04 خرداد 92)

  17. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    می دونی زنها دوست دارند مردشون خیلی قوی باشه، خیلی محکم باشه،
    حتی زنهای دنیای مدرن هم توی ذاتشون این تکیه گاه بودن مرد براشون مهمه.
    زن اینطور آفریده شده.

    اگه از مشکلاتت با خانواده ات بگی، بغیر از مسایلی که ممکنه بعدها ایجاد کنه و بحث ها و حرفهایی که پیش می آره،
    توی ذهن همسر ندانسته ضعیف می شی.
    حتی اگر خودش متوجه نباشه یا نخواد قبول کنه، اما ناخودآگاهش تو را ضعیف می بینه.
    بعد اذیت می شه از این که مردش اونقد که باید محکم نیست. بزرگ نیست. ( می بینی بعضی خانمها تاپیک می زنند که پدرشوهرم به شوهرم دستور می ده یا سرش داد زد یا مثلا مادرش فلان تصمیم را برای ما گرفت ... شکایت زن از اینه که شوهرش توی ذهنش خراب شده. دلش می خواد همه دنیا به شوهرش احترام بذارن. نمی تونه قبول کنه که کسی سر شوهرش داد زده، حتی اگر اون کس پدرشوهرش باشه )

    میشه یکی از عوامل ناسازگاری. راضی نبودن از ازدواجش، کوچیک دیدن و سبک شدن تکیه گاهش ...

  18. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    omid65 (شنبه 04 خرداد 92), saraamini (شنبه 04 خرداد 92), she (شنبه 04 خرداد 92)

  19. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    ای بابا...

    با چه ذوقی تاپیکو باز کردم...

    فکر کردم......

    یادمه تاپیک شما جزء اولین تاپیکایی بود که جواب دادم... در مورد همین خانوم هم بود... حالا تازه می گی دارم یه حرکتایی انجام می دم ولی هنوز ندیدمش؟ میشه بپرسم چه حرکتایی؟

    دلم می خواست بگم: "اگه قبل از خواستگاری یه تاپیک دیگه بزنی، من می دونم و تو" ولی خب بهتره نگم... اونقدرا هم صمیمی نیستیم! :p

    ولی اون طفلک هلاک شد اینقدر در موردت خیالبافی کرد!!!

    تازه فکر کردی همون اولین خواستگاری ای که بری، اوکی می شه؟ اونقدر باید نه بشنوی... تا برسی به اونی که منتظرته...

    واقعا لازم نیست از الان همه مشکلاتی که "ممکنه" تا آخر زندگی مشترک برات پیش بیادو حل کنی...

    إ... چه جالب... خیلی نیاز داشتم یکی همین جمله آخرو به خودم بگه... نصیحت کردن هم خوبه هااا... بعضی وقتا آدم خودش حرفای خودشو می شنوه، یه چیزایی یاد می گیره...

    آقا بالاخره که ما منتظریم... فقط منو برای عروسی خبر کنیداا... جا نمونماااا

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : شنبه 04 خرداد 92 در ساعت 14:48

  20. 7 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (شنبه 11 خرداد 92), omid65 (شنبه 04 خرداد 92), reihane_b (شنبه 04 خرداد 92), rozaneh (شنبه 04 خرداد 92), باران بهاری11 (شنبه 04 خرداد 92), دلنشین (شنبه 04 خرداد 92), دختر مهربون (پنجشنبه 25 مهر 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. راهنمایی جهت جلوگیری از شروع اختلاف بین عروس و مادر شوهر
    توسط به دنبال خوشبختی در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 بهمن 93, 15:32
  2. کابوس های همیشگی من
    توسط reihane_b در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 27 مهر 92, 11:42
  3. عروس بزگتر بهتر است یا عروس کوچکتر خانواده؟
    توسط باربی در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 شهریور 91, 20:52
  4. کابوس های شبانه
    توسط gazalak در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 فروردین 88, 19:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.