آقا امید
سلام
به چه چیزهایی فکر میکنی!!!!!!!!!
حالا اصل کارو انجام بده بعد ببین چی دلت میخواد
آدما خصوصا مردا تازه بعد ازدواج به پدر مادرشون متعهد و علاقمند میشن قبلش میگن که ما وابسته نیستیم و ...
من توی شهری که اهلش هستم (البته نیمه نصفه) خیلی حس بدی به مردمش داشتم احساس میکردم اصلا دوستشون ندارم و خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
حتی وابستگیم به خانوادم هم نمیتونست منو به حضور در اون شهر علاقمند کنه آدماش به نظرم زیادی منفعت طلب،زیرآب زن و بی معرفت میومدن
بعدا برای ارشد رفتم دانشگاه تهران دکترا هم همونجا
به خاطر فشردگی درسها خیلی کم میرفتم شهرم شاید سه ماه یکبار یا دیرتر باورت میشه کسی با لهجه آدمای شهرمو که میدیدم انگار بال درمی آوردم کلی روحیه ام عوض میشد تازه فهمیدم اشتباه میکردم. من اونا رو با تمام خصوصیاتشون دوست داشتم و خودم نمیدونستم
شما هم هر وقت ازدواج کردی و حست رو به اونا دیدی تصمیم بگیر چه رفتاری کنی فقط مطمئنا حتی با کم کردن روابط احترام رو فراموش نمیکنی
بعضی روانشناسها هم یه چیزایی میگن طرف راضی بشه و مشتری بشه
آدم حتی اگه با یه آدم رشد نیافته و نا متمدن هم طرف باشه اگه اون شخص پدر مادرش باشن حداقلش اینه که حس ترحم داره بهشون نه حس تنفر
مطمئنا بعد ازدواج و دوری حس شما از تنفر به ترحم تغییر میکنه و اونوقت به خاطر ترحم هم که شده رفت و آمدت رو قطع نمیکنی
ضمنا لازم نیست چیزی به همسرت بگی معمولا آدما اعتراض به نرفتن به خونه فامیل همسر نمیکنن مگر اینکه خود همسرشون اصرار داشته باشه اگه همسر نخواد اونا هم اعتراض نمیکنن
پرواز کن آنگونه که می خواهی
وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
علاقه مندی ها (Bookmarks)