RE: بچم سقط شد و الانم خیلی ناراحتم
سلام دوست عزیزم
خیلی ناراحت شدم بابت اتفاقی که برای بچه ات فتاد.شکر خدا سالمی..جوانی و بازم میتونی بچه دار یشی.
نمیدونم چقدر به مسائل مذهبی اعتقاد داری اما روایتی داریم که اگر بچه ای قبل زا به دنیا امدنش دچار این اتفاق بشه اون دنیا دم در بهشت منتظر پدر مادرشه.
نکته مهم دیگه اینکه خداروشکر کن که همسرت بچه میخواد و مقاومتی نمیکنه در مقابل این موضوع.مثل دوستمون که مشکل داشت و همسرش چون بچه داشته بدون که به ایشون بگه وازکتومی کرده...
همسرت با وجود اینکه بچه داره اما چون شما رو دوست داره میخواد بازم بچه داشته باشه.
دوست عزیزم
چرا زندگی رو به کام خودتو همسرت تلخ میکنی؟
چرا توقع داری که بچه اش رو دوست نداشته باشه؟
کمی خودخواه نیستی؟!(ببین خودت بچه ای که هنوز ندیدیش...بوسش نکردی..بغلش نکردی...چقدر دوستش داشتی و بابت رفتنش انقدر غصه خوردی...به همسرت حق نمیدی که پاره تنش رو دوست داشته باشه)
فکر نمیکنی اگر راحت از بچه اش دل بکنه به همون راحتی از شما و بچه مشترکتون هم میتونه دل بکنه؟
چرا یه دختر بچه رو رقیب خودت میبینی؟
مگه همسرت برای شما کم میذاره؟
تنها راه مبارزه با این آلرژی کنار امدن با این موضوعه.
ضمنا دست همیرت آتو نده دیگه !
اونوقت هربار بخواد یه جورایی حال شما رو بگیره میره سراغ دخترش !
شما باید در این مورد همسرتو کاملا درک کنی.و باید بدونی که همسرت پاره ای از تنش رو هر چند وقت یکبار باید ببینه
این هم نیازه خودشه و هم نیازه دخترش...
اگر خدایی نکرده این اتفاق برای تو میفتاد و همسر جدید شوهرت نمیذاشت شوهرت بیاد بچه اش رو ببینه چه حسی بهت دست میداد؟!
فکر کنم دلت میخواست دستت به اون زن خودخواه برسه تا کله اش رو بکنی !
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)