این تالار مشتی است نمونه ی خروار از زندگی دیگران که خیلی دوست داری در مورد آنها بدانی و مطمئن شوی که دیگران هم چون تو مشکل دارند - دعوا دارن - اخم دارن - تفکر و احساسات و اعمال منفی دارند اما سعی می کنند که این موانع را پشت سر بگذارند و برای زندگی بهتر تلاش کنند .پس در اولین گام برو و زندگی نامه ها را بخوان .
اصل بزرگ در زندگی تو در اولین گام کمالگرایی توست . در این دنیا هیچ چیز در حد کمال وجود ندارد . ما سعی می کنیم اما اگر چیزی در حد کمال و ایده ال نبود خودمان را اذیت نمی کنیم خصوصا که در مورد دیگران باشد چرا ؟ چون توانایی ها و خواستهای آدم های بیرون با ما متفاوت است . ما نمی توانیم از دیگران فراتر از توانایی هایشان و خواستهایشان انتظار و توقع داشته باشیم .حتی اگر آن فرد همسر محترم باشد .
ضمن اینکه تو نشسته ای با مبنای خواست ها و ترس های خودت همسر محترم را خوب و بد می کنی . در نتیجه ی ازدواج در حال حاضر خانواده ی درجه یک تو همسرت است و نه پدر و مادر و خواهر و برادر و خاله و عمه و عمو
برو بنشین ترس هایت را بنویس و بنویس و بررسی کن ببین مثلا اگر کسی همسرت را دوست نداشته باشه چی میشه ؟ کدام ترس تو بالا میاد و چرا و باز ببین در نتیجه ی ترست چه اتفاقی می افته .
مثال می زنم
شوهرت در جمع شوخی می کنه تو نگران و ناراحت می شوی که چرا این حرف را اینجا و جلوی خانواده زد ببین چرا ناراحت می شوی
باز در ادامه همین را مثال می زنم
آخه مامانم ممکنه فکر کنه که شوهرم سبک و بی بند و بار است
خب ؟!
فکر کنه . فکر کردن او چه آسیبی به شخصیت واقعی همسرت می زند ؟!
و...............
و در نهایت به این خواهی رسید که تو دنبال تائید دیگران هستی و یک بعد از تائید گیری ات متصل به رفتار و افکار و احساسات این آدم شده .
و باز ادامه بده
ببین اگر تو آدم مستقلی هستی چرا باید در خودت نیاز به این تائید داشته باشی و چه کاری می توانی برای این نیاز انجام بدهی و ................
ضمن اینکه این ازدواج سنتی بوده . سنتی بودن دلیل بر این نیست که تو حق انتخاب و تصمیم گیری نداشتی . فقط سیر مسیر آشنایی متفاوت بوده و در نهایت خودت انتخاب کردی و خودت سبک و سنگین کردی و تصمیم گرفتی و انتخاب کردی پس این مبحث سنتی بودن هم از آن حرفهایی است که طرح کردنش مخ من را به سقف می چسباند 311چرا که اسلحه پشت گردن دختر قرار ندارد می تواند سر سفره ی عقد بگوید نه من ازدواج نمی کنم و ......
و اما پذیرش
پذیرش هم یعنی هست هر آنچه که هست . شوهر تو همین است که می بینی . رفتارش - احساساتش - اعمالش .
وقتی در پذیرش باشی دنبال خوب و بد کردن نمی روی . دنبال قیاس کردن نمی روی . دنبال توقعات بی جا نمی روی . دنبال ترس ها نمی روی و.....................او را همینگونه که هست بپذیر .
علاقه مندی ها (Bookmarks)