سلام به همه ی دوستان عزیز
می خوام از همتون یه سوال بکنم چرا همه ی ما سعی می کنیم بحثا مونو در چار چوب منطق بیان کنیم؟؟؟؟؟در اثر تجربه های خودمون و دیگران یه سری هنجار تو روابطمون تایید شده ونتیجه داده و اسمش رو گذاشتیم منطق و به نسل ها ی بعدی انتقال دادیم در صورتی که ما انسانیم انسانها ی متفاوتی که در تنها چیزی که با هم مشترکند داشتن تفاوت با همه!هیچ کدوم نمی تونیم از دید اون یکی به مشکل نگاه کنیم اونوقت ادعا داریم که راه حل مشکل هم دیگرو می دونیم یا حتی با هم دیگه هم دردیم!حتی گاهی احساسات هم دیگرو به تمسخر می گیریم!هیچ کس نمی تونه ادعا کنه تا حالا عاشق نشده حالا این عشق توی دوران مختلف تفاوت ها ی متفاوتی داره توی همین تالار یه جمله ی قشنگ خوندم یکی گفته بود توی دوران جوانی یا نوجوانی احساسات ما پاکه به کسی که علاقه مند میشیم بدون هیچ توقعی دوستش داریم وقتی بزرگتر می شیم انتظاراتمون بالا می ره اون وقته که عشق بدون انتظار تموم می شه وچون وچرا می یاد یا همون منطق خودمون اون وقته که اون عشق اول به کلی از یادمون می ره چرا که توقعمون بالا می ره و ازش انتظار داریم اسمش رو می ذاریم دید باز و انتخاب منطقی!عشق عاقلانه!حتی گاها خودمون یا دیگران بهش برچسب هوس می زنیم!
به نظرمن عشق با علاقه ای که منجر به ازدواج می شه تفاوت داره مشاوران محترم تالار ایا اگه واقعا کسی رو با تمام وجود وکاملا به دور از علایم منطقی دوست داشته باشی و این دوست داشتن منجر به ازدواج نشه باید به روش برچسب هوس بزنیم؟؟؟؟؟؟؟
این تالار واقعا مکان دوست داشتنی است همه جور بحثی هم توش هست اما مثل خیییییییییلی از جاهای دیگه پره از منطق ها وچاچوب هایی که فقط حرفه و اگر کمی به دلمون رجوع کنیم خودمونم قبولش نداریم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)