ضعف معنادرمانی در دینداری ناخودآگاه
نكته ديگري كه فرانكل براي آن، اهتمام خاصي قائل است دينداري ناخودآگاه است(به این ترتیب که):
«يونگ خداي ناخودآگاه را به غرايز و سائقه ها، نسبت داد كه در آنجا دينداري ناخودآگاه، ديگر موضوعي اختياري نبود. بنا بر نظر يونگ، در درون من چيزي ديني وجود دارد، اما در اين صورت، ديگر من مذهبي نيستم، چيزي در درون من مرا به سوي خدا مي راند، اما من انتخاب نمي كنم و پاسخگو نيستم.»
در حقيقت وي به نوعي تباين ميان انگيزه هاي دروني دينداري وعامل اختيار انسان، معتقد است و چون به تعبير و تلقي وي، عامل دروني، بر انتخاب آدمي، حد مي زند و محدوديت مي آفريند، بنابراين اين دينداري، فاقد ارزش است.
در مجموع، لوگوتراپي يا مكتب سوم روان درماني دين، اگرچه چشم اندازهاي متعالي و افقهاي اميدبخشي را پيش روي انسانها، ترسيم مي كند ولي غالباً و دركنار آن به پرسشهاي بنيادين آدمي در خصوص، چگونگي، چرايي و خاستگاه معاني زندگي، پاسخ روشني نمي دهد و تشنگي انسانهاي معناجوي را در عصر جديد، اقناع و ارضا نمي كند.
(در این انجمن ما با بواسطه مثنوی درمانی در رفع این ابهامات از طریق مفاهیم مثنوی تلاش خواهیم کرد.)
علاقه مندی ها (Bookmarks)