مرسي از همگي زياد
واقعا تبريكات شما ادم رو يه جوري مي كنه :)
واقعا الان كه اون هيجان فروكش كرده فكرش رو مي كنم ( علي ارغم دوست داشتني كه بود)
به خودم ميگم اون موقع آخه من جه فكري كرده بودم
چه...
نوع: ارسال ها; کاربر: samereh
مرسي از همگي زياد
واقعا تبريكات شما ادم رو يه جوري مي كنه :)
واقعا الان كه اون هيجان فروكش كرده فكرش رو مي كنم ( علي ارغم دوست داشتني كه بود)
به خودم ميگم اون موقع آخه من جه فكري كرده بودم
چه...
ممنون از همه بابت تبريكاتتون
به خصوص از شما sci
كه همون موقع ها حرفهاتون عالي بود و بهم كمك كرد
بابت نصيحت الانتون هم ممنون
سامره رو يادتونه ؟با تاپيك "كمكم كنيد مي خوام زن دوم بشم "، با حدود 28 هزار بازديد اينجا كلي سرو صدا كرد
اين تاپيك
http://www.hamdardi.net/thread-16641.html
اول اينكه از همه ي دوستايي كه اون...
گيجم...منگ
و بسيار دلتنگش...
نمي شه
من كه بجه نيستم
يا دفعه ي اولم نيست با كسي رابطه دارم يا مي خوام رابطم رو با كسي قطع كنم كه داريد اين طوري با من صحبت مي كنيد
چيزهايي در خودم مي بينم كه مي گم از ذهنم بيرون نمي ره
پستها رو خوندم
نكته هاي مهم رو هم در اوردم
رابطم رو خيلي كم كردم
همه ي حرفهايي رو كه مي زديد از اولم همه رو قبول داشتم همونطور كه تو خيلي از پستها مي گفتم اما نمي دونم چرا حسم مي گه برم دنبال...
مي دونم....همه ي اينا رو مي دونم
و بيشتر مي دونم كه همه ي اين چيزها از خلا عاطفي ما ادمهاست
جالبه امروز يكي از دوستان خيلي قديميم زنگ زد
بعد از 4 سال كه ازدواج كرده خيلي اتفاقي عشق دوره ي جوانيش...
نه نگفتم كه تعهد و بي مسئوليتي
اين چيزي كه ماها اسمش رو مي زاريم قرارداد و با يه امضا مي شه ازدواج تعهد نمي اره
در حاليكه به نظر من يه ارتباط از همون اولش ( درستي و غلطيش رو كار ندارم ) بايد توش...
خوب تصميم گرفتن يعني انتهاب يكي از اين دو نفر
چطور مي تونم به ازدواج فكر نكنم
من اصلا تا 6 ماه پيش خيلي جدي به ازدواج فكر نمي كردم
نمي دونم حالا واسم مهم شده چرا يهو
از وقتي صحبت ازدواج با اين...
iهمون ديگه همه چي با يه قرار داد و دو تا نوشته مي خواد درست بشه....
اين نيست زندگي كه ما ها خودمون رو با يه قرارداد و... در بند مي كنيم و...
كلا ازدواج چيز زياد خوبي نيست
آخه الان دارم به ازدواج با كسي فكر مي كنم كه 4 سال با هم رابطه داشتيم
ما هم يه زماني خيلي عاشق هم بوديم خيلي زياد
شايد اون ادم 95 % اون چيز يكه مي خوام نبوده اما الان مي بينم كه عشقي نيست و بيشتر...
نميدونم
ادم هاي زيادي هميشه تو زندگي و روابط ما ادمها مي ان و مي رن
خودم هم كنار اومدن با شرايط جديد هميشه برام خيلي سخت نبوده اما اين دفعه قشنگ حس مي كنم كه يه كمي با بقيه موارد فرق مي كنه
دلم...
با شناختي كه از خودم و اون دارم
اين رابطه قطع نمي شه
مگر با ازدواج من با شخص ديگه اي
مي ترسم الان به خاطر حل اين مشكل عجولانه تصميم ديگه اي بگيرم
اگر چه خيلي منطقي و در كمال ارامش دارم به اون...
ويدئو رو قبلا هم ديده بودم
الان فقط اين سندروم 30 سالگي از ظهر روي مخمه
و حس مي كنم داره بد تر ااختلال تو كارهام ايجاد مي كته
خيلي برام سواله كه از كجا و چطور انقدر با جديت مي گيد نفر دوم بودن كار من نيست
مي شه دليلتون رو بگيد
من فيلتر نيم كنم
هر جا رو كه حس مي كننم واقعا جواب مي خواد مي دم
حالاهم فكر نمي كنم هي در مورد اين 7 مورد هي من بگم هي شما
فكرم رهاهه
ارتباطم اتفاقا كم شده
و بيشتر از اون دارم به اون...
مرسي از جوابتون
اول اينكه من از بديهيات مثل اخلاق و گذشت و.... گذشتتم چون بدهيات و قطعا برام مهمه ديگه دج نكردم
اما در مورد همينها كه نوشتم يهه جاهايي رو اشتباه برداشت كرديد يا احتياج به توضيح داره...
اما معيارها.....
_ اون حس مردونگي و جذبه و قدرت از همه چي واسمم همتره .حس مرد بودن و قدرت برتري ش به من .اين از همه بيشتر .چون همه جا به خصوص به خاطر كارم مجبور بودم من نقش مرد باشم .اين واسم...
اون دوستمون گفت ايشون اكه بخوان....
من اگه مي دونستم چي مي خوام ( يعني چي درسته چي غلط )
كه نمي اودم
انقدر هم كله شق هستم كه كاري رو كه بخوام بكنم و منتظر تاييد كسي نباشم اونم كساني كه نيم شناسم...
نه به خدا
فيلتر چيه
من همه رو جواب دادم كه اكه ندادم زياد شايد مهم ندونستم
ملاكها روكه كفتم
نمي دونم شايدواقعا دنبال تاييدم اينجا
اخه ته تهش مي بينم كار اشتباهي نيست اما همه ميگن...
مهم...
اول در مورد دروغ
يه ادم مجرد هم ممكنه خيلي دروغهاي بزرگتر بگه
اين دليل نميشه ....
اگرچه دروغش به اين خاطر بوده كه نمي خوساته منو زود از دست بده و مي خواسته سر فرصت مناسب بگه
من نمي گم كار ش...
دقيقا چون با خودم اشنا ام حس م يكنم مي تونم با اين جور زندگي كنار بيام
معيار هام به غير از چيزهاي اوليه كه انقدر مهم نيست (مثل پول و.... )كه مي دونم بدست اوردنيه
چيزاي اصلي كه معيارمه بيشترش حسيه ...
اره همه ي پستها رو خوندم
اخه موضوع اينه كه از
از دست دادنش اضطراب ندارم..
نمي دونم واقعا شايد هم دارم
نگران اين نيستم كه اگخ اون نباشه تنها ميشم
شايد اين به خاطر اينه كه مي دونم هيچ وقت تنها...
تمرينات داره انجام ميشه
خيلي ارومترم
اما رابطه ي عاطفي و وابستگي ما داره هي بيشتر مي شه