سلام عزیزم.
وقتی مطالبتو خوندم خداشاهده پریشون شدم با اینکه دیدم دختری اما فکر کردم خواستگار من اومده و این تایپیکو گذاشته قلبم داره از جا در میاد...
ازدواج با مرد هموفیلی...
میدونم الان چه حسی...
نوع: ارسال ها; کاربر: صمیمی
سلام عزیزم.
وقتی مطالبتو خوندم خداشاهده پریشون شدم با اینکه دیدم دختری اما فکر کردم خواستگار من اومده و این تایپیکو گذاشته قلبم داره از جا در میاد...
ازدواج با مرد هموفیلی...
میدونم الان چه حسی...
سلام به همه دوستان عزیزم.
بالاخره پنج شنبه اومدن خواستگاریم... بماند بعد از اینکه به خانوادم جریانو گفت چقدر خانوادم ناراحت شدن نه بخاطر بیماری بخاطر اینکه این پسر انقدر خوبه و حیف که مشکل پیداکرده...
سلام فکور جان من تمام اون مقاله رو با وجود اطلاع کامل از اون خوندم و دوباره برام مرور شد. میدونم سخته قبول دارم میدونم خیلی وقتا باید از خیلی چیزا تو زندگیم بگذرم مثل تحصیل مثل مدت زیاد کنار خانواده...
پدرو مادرم از این بیماری خبرندارن چون هنوز خانواده ها صحبت نکردن. منم از محسن جان خواستم که درمورد بیماریش اول چیزی نگه. اخه مثلا من بگم فلان خودکار بدنش رنگ میده شما دیگه بهش دست نمیزنی یا نمی پرسی...
سلام دوست عزیز.
رابطه قبل از ازدواج معمولا باعث این میشه که شما بعد از 1 ماه 2ماه یا اصلا 1 سال بعد فکرای بدی به ذهنتون برسه مثلا فکرکنید این خانم که با من حرف زده شاید با کسی دیگه یا کسایی دیگه حرف...
خانوادم چیزی نمیدونن هنوز چون ایشون خونمون نیومده(مامانم هنوز شهرستانه) فقط به بابام 3بار زنگ زدن که کی خانمتون میاد که بیاییم خواستگاری. پسره با من صحبت کرده و بهم گفته اینارو.
هرچی خدا بخواد تسلیم خواستشم...
اما دید مردم نسبت به بیماری هموفیلی خیلی بده خیلی عجیب باهاش برخورد میکنن چطور خانوادمو نسبت به این مسئله آگاه کنم تا به اندازه من حداقل اطلاعاتشون بالا...
دوبار زنگ زدن به بابام منتهی چون مامانم نیست (رفته عیادت خالم شهرستان) بابام گفت بذار مامانش بیاد بعد. میسپارم دست خدا هرچی خودش بخواد...
دلم اشوبه خدا شاهده از همه چی افتادم دست و دلم به کار...
این بنده خدا مشکلش در حدیه که دکتر گفته کارای سنگین انجام نده زیاد.شغلش طوری باشه فشار نیاد به مفصل هاش. از نظر جنسی هیچ مشکلی نداره. به نظرتون وقتی ادم میبینه همسرش حالش بده تو اون لحظه یاد ارتباط...
بله من واقعا شاید خیلی احساساتی باشم اما تو دوره ی پرستاریم و کاورزی بیمارستان خیلی چیزا دیدم که دلم قرص شده قبلا از دیدن امپول غش میکردم اما الان برای هزارنفر از سالم تا سرطانی امپولای مختلف تزریق...
چی بگم همه منو منع میکنن اما من... دیوونم ... چی بگم...http://www.hamdardi.net/images/www.hamdardi.com_2.net.jpg
خم می شوم اما زانو نمی زنم حتی اگر سقف آسمان کوتاه تر از من باشد... *کورش کبیر*
نمیدونم چرا قانع نمیشم با اینکه میبینم مشکل هست اما دلگرمم نه اینکه عاشقش باشم اما خودش انقدر اروم و لطیفه که واقعا خودمو نسبت بهش متعهد می بینم. شاید بیمار باشه اما من به اخلاق و صداقت و ایمانش و به...
سلام دوستان عزیز از همراهیتون ممنونم.
meinoush عزیز در جواب شما باید بگم من عجله ندارم فقط میخوام ارامش خیال بگیرم و ذهنم اروم بشه.ایشون شماره مرکز درمان هموفیلی رو بهم دادن و سوالاتمو از اونا...
سلام دوست عزیز من بخاطر اینکه از سن کم رو پای خودش بوده نگفتم خوبه بخاطر شخصیت و درک وفهم و منش بالای این پسر میگم فرد خوبیه.
مشکل بیماری برای هرکسی وجود داره به نظرتون این درسته شخصی که بیماره رها...
سلام دوستان عزیز خیلی وقت بود نیومده بودم اینجا. امروز یهو توی فکروخیال خودم بودم که با وجود تنهاییم از کی کمک بگیرم و نظر بخوام که یاد شما افتادم.
داستان از اینجا شروع میشه: من دختری هستم متولد1/71...
عزیزم دقیقا مثل مشکل شما برای منم پیش اومده حتی در حدی که از مادرم خیلی دلخور شده بودم ونسبت بهش سرد شده بودم.من قبلا کسیرو میخواستم که وقتی خانوادم فهمیدن منو محدود کردن و درمورد خواستگارام سختگیرتر...
سلام دوست عزیزم به تالار همدردی خوش امدی.:310:
منم با شما همدردم. امانمیشه یه طرفه قضاوت کرد چون پدرو مادرامون قضیه ی ازدواج رو از یه بعد دیگه نگاه میکنن و بیشتر از هرچیزی نگران اینده و پیامدهای خوب...
سلام گلنوش جان بهتون تبریک میگم خوشبخت باشید.:46:
وقتی گفتی مشکلتون حل شدو میخواین عروسی بگیرید خیلی خوشحال شدم طوری که جیغ زدم:311: اخه وقتی میبینم مشکل کسی حل شده خوشحال میشم من پیگیر مشکل شما...
فوری فوری فوری فوری فوری
(برای مدیر همدردی:325:)
سلام به مدیرعزیز، دوستان و مشاوران سایت. ببخشید که این درخواستو اینجا گذاشتم اخه هرکاری کردم نتونستم درخواستمو برای مدیر یا برای کیوان جون ارسال...
سلام فرهنگ عزیز تاریخ اخرین تاپیک ایشون 9/تیر و اخرین بازدیدشون 15/مرداد بود خیلی فاصله داره!!!!! :163:
حالا منظور شما چیه؟
سلام اقای محمد ابراهیمی خوشحالم که دوباره برمیگردید این مدت جاتون توی تالار خالی بود.من بیشتر ارسال های شما رو خوندم و استفاده کردم.
دوباره خوش اومدید:72:
سلام دوست عزیز به تالار همدردی خوش اومدی:104:
پدرو مادرم اهل شمال هستن اما یه روز هم اونجا زندگی نکردیم از نظر فرهنگی یه جور هستیم امامساله من چیز دیگست من قط نمیخوام مثل بقیه فامیل توی خونه عروسی...
سلام اقای شهرام پور. مساله ی شما خیلی منو شگفت زده کرد که 7سال با اون دختر مثل زنو شوهر زندگی کردین و خانواده هاتونم چیزی نگفتن!!!!:163: شما بجای اینکه فکر جداشدن به سرتون بزنه به این فکرکنید که شما...
[من میگم دوست ندارم تو شمال زندگی کنم نه اینکه نمیتونم کنار بیام، نه. من فقط به چیزای دیگه فکرمیکنم مثلا من دوست دارم عروسیم جایی باشه که خودم دوست دارم اما مطمعنم اونا میخوان عروسی رو توی فضای بازی...
سلام گلم اخه بیشتر فامیلامون اونجا هستن نمیشه اینجا عروسی بگیریم!