ناراحتیم رو کاهش دادم، ولی هنوز تنهام
سلام
همونطور که می دونید من 29 سالمه و همسرم 31 سالشه. من کارمندم و لیسانس همسرم شغلش آزاده و دیپلم. وضعیت مالی مناسبی داریم ولی بخاطر اختلاف فرهنگی دعواهای زیادی می کردیم که شما کمک کردید و تنهام نذاشتید و خیلی بهتر شدیم.
برای من خیلی سخته که حضورا به مشاور مراجعه کنم. جدیدا مشاوره تلفنی رو پیدا کردم و به صدای مشاور زنگ زدم.
اونجا هم مثل اینجا کلی راهنماییم کردن. بهم گفتن 5 چیزی که خوشحالت می کنه رو بنویس و به اونها فکر کن و پیشرفتت رو توی این موضعات به ما بگو.
فکر کردن به علائق ام و اینکه مجبورم هر هفته برای رسیدن به اونها کاری انجام بدم خود به خود باعث شده روحیه ام بهتر بشه و کم تر به همسرم و اذیت هایی که می کنه توجه کنم. اعصابم آروم تر شده و بیشتر به خودم فکر می کنم. دیگه وقتی باهاش قهرم فکر نمی کنم دنیا به آخر رسیده.
!!!!!!!!! میدونید قسمت تعجب آورش کجاست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:163:
روحیه من هم روی اون تاثیر گذاشته و باعث شده کم تر قهر و دعوا کنیم. توجه به خودم باعث شده کم تر به اون توجه کنم و وقتی اون می بینه که زیاد نازش خریدار نداره و وقتی قرقر می کنه به جای اینکه باهاش درگیر شم میرم به علایق خودم می رسم دیگه زیاد گیر نمی ده.
البته هنوز مشکلات عمده مون سر جاشه و هنوز هم به کمک و راهنمایی های شما دوستان عزیز نیاز دارم. از تمام مشاوران و راهنماهای عزیز ممنون:72::72::72:
فعلا دریای زندگیم آرومه و ساحل آفتابی و غروب دلنشینی داره. دلم می خواد همیشه این آرامش رو حفظ کنم. همسرم خیلی آروم نیست و خلق تنگی داره. مشاورم بهم گفته که بخش بزرگی از مشکل خودم هستم. می گه خودم باید برای برقراری ارتباط با همسرم اقدام کنم.
راستش من تا به حال دوستای صمیمی نداشتم و هر چند که در ابتدای آشنایی جذاب هستم و سریعا دوست می شم ولی توی برقراری ارتباطات طولانی و پایدار ضعیف هستم. شاید بخاطر همینه که نمی تونم با همسرم ارتباط برقرار کنم. راستش همسرم که شب میاد خونه ما تقریبا 2 ساعت با هم هستیم تا بخوابیم قبلا توی این 2 ساعت یا حرفی نمی زدیم و یا اینکه دعوا می کردیم. الان که مشکل دعواهامون کم تر شده می خوام روی برقراری ارتباط باهاش کار کنم. می خوام توی این 2 ساعت حرفی واسه گفتن داشته باشم، کاری برای انجام دادن داشته باشم. دلم می خواد محیط خونه طوری باشه که پنج شنبه جمعه دوست داشته باشه زودتر بیاد خونه ولی نمی دونم چطور باید این کارها رو بکنم؟ نمی دونم بهش چی بگم؟ نمی دونم چیکار کنم که وقتی میریم مهمونی به من هم توجه کنه و با مردهای فامیل جمع نشن و به من بی توجهی کنه...
RE: ناراحتیم رو کاهش دادم، ولی هنوز تنهام
سلام خیلی خوشحالم که به آرامش رسیدی فکر کنم در برقراری رابطه با همسر عشق پاک وواقعی از همه جیز موثرتره چون هرچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند نیاز به نگرانی نیست اگه سعی کنی دوستش داشته باشی وزیاد به فکر تغییر دادنش نباشی رابطه خیلی صمیمی تر میشه ودلسوزیت را نسبت به ایشون بیشتر کن به جای اینکه دائم واسه خودت دلسوزی کنی که تازه منجر به افسردگی بیشتر میشه به اون هم فکر کن ودلسوزی کن شاد باشی
RE: ناراحتیم رو کاهش دادم، ولی هنوز تنهام
سلام عزیزم.خوشحالم تغییراتی در زندگیت ایجاد کردی و داری نتیجشو می بینی.می گی دوست داری پیشرفت داشته باشی.بهت پیشنهاد می کنم تاپیکی که لینکشو میذارم رو مطالعه کنی.دوستان پیشنهادهای خوبی دادن که هر کدومشون باعث بهبود روابط می شه.
http://www.hamdardi.net/thread-19348.html
:46::72:
RE: ناراحتیم رو کاهش دادم، ولی هنوز تنهام
فعلا تونستم تمرکز ام رو از اون بردارم و رفتارهاش کم تر روی روحیه ام اثر می ذاره ولی مشکلاتمون همچنان به قوت خودشون پابرجا هستند.
دلم می خواد به فکرش باشم ولی نمی تونم. همه اش فکر می کنم توی زندگی بهم اجحاف می شه. همه اش فکر می کنم من بیشتر از اون تلاش می کنم. شاید منفی نگر هستم.
RE: ناراحتیم رو کاهش دادم، ولی هنوز تنهام
تا وقتی این حسو داشته باشی پیشرفت آنچنانی رخ نمی ده.مطمئنا کارای تو رو اون هم تاثیر می ذاره:72:
RE: ناراحتیم رو کاهش دادم، ولی هنوز تنهام
واقعا فكر ميكني داره بهت اجحاف ميشه ؟ چرا ؟
چرا فكر ميكني تو داري بيشتر تلاش ميكني ؟
خانومي از حرفم ناراحت نشو . اما مگه ميشه آدم بگه من تغيير كردم بعد هنوز نگاهش انقدر ريز و كاسب مآبانه باشه ؟
چرا فكر ميكني تو بيشتر دهنده هستي تا گيرنده ؟
گل من تو هر تلاشي هم كه ميكني به نفع خودته . حتي اگر شوهرت يه عالمه عوض شد و بهتر شد اوني كه برده تويي . نه اينكه تو تلاش كردي و نفعش رو اون برد .هر تلاشي كه براي زندگيت و همسرت انجام بدي اول از هر كس به سود خودته . اين از نگاه كاملا مادي .
از لحاظ معنوي هم هر تلاشي كه براي بهبود زندگيت انجام بدي مطمئن باش بي اجر و پاسخ نميمونه . پس حتي توي ذهنت نگو من 3 كيلو محبت گذاشتم همسرم 2 كيلو .
ميگي حرف نداري كه با همسرت بزني . خانوم گلم فكر كن شما فقط و فقط و فقط به زبان انگليسي مسلط هستي و از هيچ زبان ديگه اي حتي كلمه اي بلد نيستي و من فقط و فقط به زبان فرانسه .حتي اگر از لحاظ شخصيتي هم ما تشابهات فراووني داشته باشيم حتي يه جمله هم نميتونيم با هم حرف بزنيم . چون فقط زبان خودمون رو بلديم . قصه اكثر خانومها و آقايون همينه .
شما زبون هم رو بلد نيستيد . اما حتي اگه چند لغت از زبون هم ياد بگيريد دست و پا شكسته ساعتها ميتونيد حرف بزنيد .
شما شروع كن به يادگيري و فكر نكن چون من شروع كردم پس من بيشتر تلاش ميكنم . الان شما شرايطشو داري پس يا علي .
يه مثال ديگه هم بگم شما سر كلاس درس هم كه ميري باهوشترين دانش آموز هم كه باشي لازمه مطلب جديد رو قبلا خونده باشي تا بلد باشي اظهار نظر كني يا مجبوري ساكت بشيني تا استاد آموزش بده . اگه ميخواي با همسرت حرف داشته باشي روي يه موضوع فكر كن حتي توي اينترنت سرچ كن و بشين راحت با زبون خودموني حرف بزن . روي دور حرف زدن كه بيفتيد ديگه وقت كم مياريد . انرژي مثبت در حرفها هم فراموش نشه .