-
از شوهرم متنفرم
سلام
از شوهرم متنفرم
از رفتارش از حرف زدنش از گیر دادنای الکیش به همه چیز از اینکه نمیخواد حتی یه روز رفتارمون باهم خوب باشه
میخوام نباشه:47:
- - - Updated - - -
از تلاش کردن یه طرفه خسته شدم از اینکه بهم میگه تو کاری برای این زندگی نکردی خسته شدم
ازش خسته ام میخوام دیگه نباشه:54:
-
سلام دوست عزیز
به احتمال زیاد شما از ازدواجی که کردین راضی نیستید یا به خاطر سن کم یا هر دلیلی که نگفتین ولی اون طفلک گناهی نداره چون میدونه شما دوسش ندارید دار دیونه میشه نمیدونه باید چیکار کنه نمیدونه شما از چی ناراحتی لطفا بنویسید کمی از خودتون وایشون
-
اون فقط و فقط برا نیاز جنسیش منو میخواد
تا میفهمه دوره عادت من شروع شده و نمیتونه رابطه داشته باشه اخلاقش گند میشه
اگه باهم قهر باشیم فقط نیم ساعت آشتی میشه تا کارشو بکنه و بعد دوباره به یه چیزی گیر میده و قهر و ...
خسته شدم از بس نازشو کشیدم . انگار جای ما عوض شده اون زنه من مرد!
امروز خالم زنگ زده میگه فردا شب مهمونی بیاید میگه چرا به خالت نگفتی مشورت کنم با شوهرم بعد بهتون خبر میدم؟ اخه یه مهمونی رفتن انقده ناز کردن داره؟ خب اگه برنامه ای داشتیم میدونستم دیگه . ضمن اینکه اون اصلا اهل غافلگیری نیست
-
سلام اصلا نازشو نکش اصلا به این موضوع فکر نکن اول ازدواج این فکر سراغ تمام خانمها میاد ولی اشتباه یعنی اون تو رابط به شما کاری ندار فقط خودشو ارضا میکنه به شما کاری نداره.درمورد ناز کشیدنم اصلا نازشو نکش چون این براش عادت میشه هروقت قهر کرد خیلی طبیعی رفتار کنید کارای که همشه میکنید انجام بدید غقط باهاش حرف نزنید کم کم درست میشه .در مورد حرفی هم که درمورد خونه خاتون گفتم باید بگم همهی مرداها اینطوری هستن اینجوری میخوان بهخودشون ثابت کنن که اونا قربان هستن شما زنی رو پیدا نمیکنید که مرش این حرفو بهش نگفته باشه این خیلی طبعیی
-
از خواهر شوهرم متنفرم.
روی خانواده اش حساسم
با مادرم مشکل دارم.
از رابطه خودم با خانواده ام راضی نیستم
از خانواده خودم و برادرم و ... راضی نیستم
از شوهرم متنفرم.
.
.
.
.
. = = مساوی است با = = خودم رو دوست ندارم. :315:
- - - Updated - - -
منم خیلی وقتا حس کردم که از شوهرم متنفرم. ولی آخرش به این نتیجه رسیدم که باید مهارت های خودم رو افزایش بدم و خودم رو بیشتر دوست داشته باشم.
شما هم مث من خیلی روی شوهرت زوم کردی و بهش وابسته ای.
-
she عزیز
همه جملاتتونو قلبا قبول دار مخصوصا
]از خواهر شوهرم متنفرم.
روی خانواده اش حساسم
با مادرم مشکل دارم.
از رابطه خودم با خانواده ام راضی نیستم
از خانواده خودم و برادرم و ... راضی نیستم
از شوهرم م دلگیرم به شدت
.ولی نمیدونم این ماجرا هارو چطوری سامان بدم از همه خسته شدم همش ارزوی مرگ دارم...یه تاپیک زدم اگه وقت کردین بخونین متوجه میشین چی میکشم ازین زمونه
-
سلام
بچه ها میشه بهم بگین برای غلبه بر حسادت باید چی کار کنم؟خیلی اذیتم لطفا کمکم کنین
-
ساحل جان تو کلن حالت خوب نیست، چرا ؟ همون وابستگی به شوهر؟
-
خوب نیستم عزیزم
خیلی داغونم
از کجاش بگم اخه؟
من بخاطر شوهرم باهمه درافتادم اما اون بخاطر اینکه مامانش یه شب تنها بود خونه اونم نه تا صبح بغ کرده و یه رویی به من نشون داده که نگو
منم دیگه همه چیزو گذاشتم کنار
اون اصلا لیاقت محبت و از خود گذشتگی نداره
خیلی وقته منو نبوسیده بغلم نکرده اصلا بهم دست نزده
منم باهاش کاری ندارم
شبا تا سحر از هول اینکه نکنه خواب بمونیم خوابم نمیبره و بیدار میمونم اون وقت بجای اینکه ازم تشکر کنه دعوام میکنه
خواهرش تو این دوسال یه بار نشد به من زنگ بزنه بگه شام بیا اونجا هر وقت رفتیم با دعوت مامانش بوده اونوقت اونا یه شب قرار بوده بیان اینجا به من میگه زنگ بزن اختصاصی به خواهرم بگو!
نه منو گردش میبره نه پارک نه تفریح
میخواد من با خونوادم قطع رابطه کنم(اگه پیش بیاد بدش نمیاد تشویقمم میکنه) که همش بریم بچسبیم به خونواده اونا
خودش بهم گفت که مامانم قبل ازدواج بهم گفت تو نشی مثل شوهرخواهرت همش بری طرف زنت ها!
اونم الان بیشتر از هفته ای یه بار خونه ما نمیاد
اون رفتار درستی با خواهر برادرام نداره بعد انتظار داره اونا باهاش خوب باشن .!
من احمق بودم که اینارو زودتر نفهمیدم که سر و سامون بدم به اوضاع
اما حالا میدونم چی کار کنم . هر چندباری خونه مامانش بودیم همون اندازه خونه مامان منم باید باشیم چون من خونه بابام راحت ترم
رستشو میکشم حالا ببینید
خیلی صبوری و فداکاری کردم و اون هیچیو ندید
-
نمیشه کمکم کنین؟:47:
من دلم شکسته