-
ایه جان من با این خانوم همدردم نیشه لج به لج کنه باید به همسرش کم کم بفهمونه کارش درست نیست هرچیزی جاو زمانی داره البته باید از خواستهاش بگه اما بفهمونه بخاطر بهترشدن روزای اینده و موفقیت بیشتر باید چشم رو بعضی خواستها بست.
عزیزم یه کاری دیگه هم میتونی بکنی از همسرت روزانه یا ماهانه پول بگیر حتی شده روزی 1000تومن اگه واقعا کم پول بود. ولی سعی کن حتما ازش روزانه پول بگیری روزی 5000تومن 10000یا اگه امکانش بود بیشتر خیلی تاثیر داره که براش یه وظیفه بشه هر روز برات پول بذاره و بره سرکار.البته از این پول میتونی برا خودت حساب ستایش.. این حسابا که ماهانه پول میریزی بعد چند سال چند برابرشو دریافت میکنی باز کنی. یا میتونی طلاو خیلی چیزا که مورنیازته بخری. البته ااینم به شوهرت بگو هرچی برا خودش میخره همون اندازه به شما پولشو بده اگه دوس داشتی لباس بخر یا هرچی دوس داری. شما هم میتونی از نصف اون پول لباس بخری نصف دیگشو پس انداز کنی لازم هم نیس حتما همسرت از این موضوع خبر داشته باشه چون نه دزدی به حساب میشه نه قرار به کسی دیگه ایی بدی پول همسرتو.باید با سیاست پیش بری خیلی سخته چون منم هنوز کاملا موفق نشدم به انجامش. یه روز میذاره سه روز نمیذاره همینکه دوباره بی پول میشه از خودم پول میگیره.
-
به نظر من شوهرت نميتونه تغيير كنه چون اون شكلي فكر ميكنه نميتونه كه با سر شما فكر كنه شوهر منم تحصيلات عالي داره و مدير شركته با درآمده عالي ولي ما فقط ريخت و پاش ميكنيم ميريم خريد و ميخوريم و ميگرديم من ده ساله ازدواج كردم و تغييرات خيلي كوچيكي تونستم تو شوهرم ايجاد كنم خواستم بدوني اون آدمي كه باهاش ازدواج كردي همينيه كه داري باهاش زندگي ميكني يه وقت خودتو گول نزني كه ادمشو ميتوني عوض كني بايد كلي انرژي بزاري باهاش سر و كله بزني تا كمي تغيير كنه پس بنابراين فعلا واسه مستقل شدنت قاطع باهاش صحبت كن و بهش يه تايمي بده بعد ببين از كي بيشتر حساب ميبره با اون شخص مثلا پدرت يا مادرت بزارش تحت فشار اگه تا موعدش كاري برات نكرد خونه رو ترك كن بگو خونه برام گرفتي ميايي دنبالم خلاصه بايد پاي حرفت وايسي تا جواب بگيري ولي كلا اينو از مغزت بيرون كن كه شوهرت مثل تو فكر كنه و پس انداز كنه و خونه با وام بخره و... تغيير ادما بينهايت سخته ولي خودش هر چي سنش بره بالا و پخته تر بشه كمي بهتر ميشه الان تا ميتوني واسه اينده ات پس انداز كن باهاش حرف بزن همه درامدشو بگير دست خودت و مديريتش كن اوايل به خرجاي اضافي شوهرت نه نگو ولي هي كم كم با مهربوني از خر شيطون بيارش پايين اين پروسه يه ده سالي طول ميكشه تا مثل من به نقطه ارامش برسي از خدا صبر بخواه و اگه خودتم تحصيلكرده اي كار كن زندگيتو از سمت خودت پيش ببر فعلا و كمترم فكر و خيال ميكني
شوهرم چند شب پيش زنگ زده كبابي منصور معروفترين كبابي تو تهران واسه ما دو نفر و نصفي سفارش شام داده وقتي اوردنش به پيك ميگم چقدر شده ميگه دويست و پنجاه تومن من انقدر حرصم در اومد به زور خودمو نگه داشتم غر غر نكنم فقط گفتم انگار گوسفند اوردن برامون اين اخرين مثال بود من يه سره با ولخرجي هاي بينهايت شوهرم مواجهم البته شوهرم خيلي مسئوليت پذير و خرج كنه و تو زندگي حتي نشده يه روز من چيزي بخوام نه بشنوم بنده خدت بيشتر از اينكه خرج خودش كنه خرج من و دخترم ميكنه شما هم قدر شوهرتو بدون قطعا شوهر ولخرج بهتو از شوهر خسيسه پس سعي كن حالشو ببري و زمان و انرژي هم صرف كن براي تغييرات در شوهرت موفق باشي عزيزم
-
دوستم من راه حل نمیتونم ارائه بدم ولی میخوام یه داستانی رو برات تعریف کنم.....البته دور از جوون شما وهمسر گلت امیدوارم همیشه سالیان سال در کنار هم خوب وخوشبخت زندگی کنید انشالله....برادر من پزشک بود بارتبه 25 از دانشگاه تهران ....فوق العاده باهوش ونابغه متاسفانه ما برای ایشون یک خانوم از یه خوانواده خیلی پولدار گرفتیم...خودتونم میدونید پزشک ها مخصوصا عمومی خیلی درامد خوبی ندارن برادر من مجبور بود مدتی به خاطر طرحش در شهرای کوچیک شمال به طبابت بگذرونه و بعد از اون هم در درمانگاههای کوچیک در شمال مشغول به طبابت شد....متاسفانه چون همسر ایشون از خوانواده مرفهی بود..اصلا نمیتونست بی پولی وتوی یه شهر کوچیک زنگی کردن وتحمل کنن واز همون روز اول شروع کرد به ناسازگاری. البته شایدم حق داشتند....طوری بود که در سال ایشون فقط2.3 ماه در سال پیش برادرم بودند بقیه مواقع تهران پیش خوانوادشون.....متاسفانه بچه دار هم شدند توی اون دو ماه هم جنگ اعصاب ودعوای شدید ...........یعنی الان نمیتونم براتون توضیح بدم که چه جور زندگی داشتن چون حالم بد میشه...خلاصه یکی از روزها که برادرم سر کار بود خانومش و بچشم تهران بودن سکته کرد وعمرش رو دادبه شما..... الان 9 سال از اون قضیه میگذره خانومش پیر شده نتونست ازدواج بکنه وطفلکی داره به تنهایی وافسردگی زندگی میکنه وپشیمون ای کاش قدر زندگیشو میدونست.و عذاب وجدان شدید.....................داستان تلخی بود ولی دوست داشتم براتون تعریف کنم مطمئا شباهت اینها به زندگی شما خیلی کمه .......فقط خواستم بگم قدر همسرتونو بدونید...پا به پای هم زندگیتونو بسازید...مطمئنا شما خیلی دختر قانع وخانومی هستی که برای حل کردن مسئلت اینجا اومدی....ولی بدون همسر شما هم درس خونده دکتر شده.شما مطمئا میدونستید که اینگونه مسایل برای پزشکا هست مگرنه با یه بازاری پولدار ازدواج میکردید.....مطمئن باش اگر در کنار هم باشید میتونید این دوران سخت پشت سر بزارید وانشالله اینده روشن داشته باشید.............خدا میدونه نیتم خیر بود....وامیدوارم از تاپیکم ناراحت نشده باشی عزیزم......:72::72:
-
سلامی دوباره بههمگی،امیدوارم حال همگی خوب باشه...خیلی متشکرم بابت راهنمایی های خوبتون....
من نمیدونم چطورباید بین سطرها فاصله انداخت با اینتر نمیشه،میشه لطفا راهنماییم کنید؟(تو wordتایپ میکنم میارم اینجا)
ما تا 2ماه دیگه برا ادامه زندگی میریم کانادا،2ماه اول رو خونه مادرم اینامیمونیم اما بعدش اگه مغازه به فروش بره با پول اون و من خونه میگیریم اگه نه کهفعلا با پول جهیزیه اجاره میکنیم،تا وقتی که همسرم نتونه امتحانهای تخصصی اونجاروپاس کنه نمیتونه تو فیلد پزشکی کار کنه یه راهش اینه مجبورش کنم کارهای غیر پزشکیانجام بده که این باعث میشه تمرکزش رو درسش کمتر باشه و دیرتر نتیجه بگیره ولی خوببجاش منم کمی از لحاظ مادی راحتتر میشم(البته همسرم این مدتی که درسش تموم شدهگاها 4-5 روز پشت سر هم کشیک سخت میداد اما متاسفانه بازم قدر پولش رو نمیدنست بااینکه اونهمه زحمت میکشید من خیلی بیشتر ازون صرفه جویی میکردم اون راحتمیتونه هزینه کنه و این رو حق خودش میدونه...)از طرفیم من نمیخوام با درآمدها وموقعیت های کوچیک خودمون رو مشغول کنیم میگم تلاش کنیم و به جاهای بزرگ برسیم،یعنییه مدت هم من و هم همسرم قناعت کنیم و تلاش کنیم بعد که کمی موقعیتمون تثبیتشد چندین برابر این چیزهایی که الان میخواییم رو بدست بیاریم
همسرمم امتحان تخصصاونجارو دادن که فعلا نتیجه نگرفته،تا حالام هرچی کار کرده صرف هزینه هامونشده،البته خیلی وقتهام ولخرجی.... در واقع من اعتقاد دارم انسان باید یه مدت بهخودش سختی بده و کمی از نیازهای اضافیش بزنه بعد که کمی سروسامون گرفت با خیالراحتتر هزینه کنه ولی ظاهرا همسرم اعتقاد داره من الان لزومی نداره از خواسته هامبزنم در حین اینکه دارم به پیشرفت میکنم هزینم میکنم،بنظرتون من دارم اشتباهمیکنم؟!فرق من با همسرم اینه که وقت ازدواج من کلی طلا و پس انداز داشتم بجاشهمسرمم کلی بدهکاری با ادکلن،لباس،عینک,ساعت،لواز التحریر و .....وقتی همبهش میگم میگفت من اونهارو بتدریج گرفتم یا مواظبشون بودم و ....
میکنم مادرشوهرم از طرفی دوست داره باهم باشم چون غیر از ما کسینداره اما خوب وقتی بهش میگم همسرم اینطو هست میگه من از اولش به خودش گفتمبرا ازدواجت زوده و ...حتی باباشم گفتش نمیتونه زندگی اداره کنه و ....میگهباباشم اینطور بود و...واقعا هم اخیلی از اخلاقاش شبیه پدرش هست متاسفانه
حتی یبارم که اعصابانی شدم گفت اگهراضی نیستی میتونی ازش طلاق بگیری!!!!چون همسرم تک فرزنده واقعا مادرشوهرم خیلیدوسش داره و متاسفانه هم خودش با علاقه های افراطیش عامل این مسئله شده و همسرم رومتوقع بار آوردن یعنی بدی هاشم خوبی میبینن البته چندین بار بهش تذکر داده امامتاسفنه تاثیر آنچنانی نداره (ظاهرا پدرشوهرم هم اینطور بودن،ولیقبل از ازدواج خانوادش درمورد عدم احساس مسئولیت پسرشون به من چیزینگفته بودن فقط ما باهم دوست بودیم که بعد مطلع شدن خانوادم مجبور شدیم کمی زودتراز موعد مقرر ازدواج کنیم که اونوقت گفتن کاش صبر کنید اول از تخصص قبول بشه بعدکه چون خانواده من قبول نداشتن دوست باشیم مجبور شدیم ازدواج کنیم،اما به خاطر اینمسئله از خواسته هام کلی کوتاه اومدم،آینه شمعدون،سرویس طلا و خیلی از چیزهارونخواستم...که مثلا همسرم داره درس میخونه و بیخود ذهنش رو مشغول نکنم و .....اماچه فایده خودش توری رفتار میکرد که انگار این وسایل های گرونی که میگیره حقمسلمشه و وقتی هم اعتراض میکردم باهم درگیر میشدیم و ....)خلاصه خیلی ازاخلاق هاش خوبه،پاک،سالم،مهربون،تو شغلش جدی و ....ولی این یه مورد همیشهباعث نگرانی و ناراحتیم هست(ناتوانی در مدیریت مالی و نداشتن آینده نگریمالی و احساس مسئولیت نسبت به آن)
خواهش میکنم بهمپیشنهاد ندین توهم مثل اون بشو،زندگی میدون جنگ نیست که بخواییم باهم جنگ یا لجکنیم،منم مثل اون بشم زندگیم بدتر ازینی میشه که حالا هست،اونوقت یه خورده پساندازیم که دارم خرج چیزهای هاشیه ای میشه و خدایی نکرده اگه خرج واجبیداشتیم،معطل میمونیم
بارها بهش گعتم اونچیزهایی که تو شاید ندیدی رو من دیدم اما این دلیل نیست که بخوام،من کلی جاهایدیدینی و کشورهای مختلف رفتم،اما همسرم حتی مشهدم نرفته بود!
بهش میگم اگه قرارباشه به خرج کردن من بهتر از تو بلدم خرج کنم اما وقتی نمیکنم دلیل نمیشه کهنمیتونم و ....چون به چیزهای بزرگ فکر میکنم
ببخشین اگه سرتون رودرد آوردم بازم ممنونم بابت کمکهاتون
- - - Updated - - -
راستی ازهمگی ممنونم بابت در میان گذاشتن تجربه هاتون،خیلی مفید و قابل استفاده بودند
احساس میکنم در طول این 2-3 سال همسرم تقییر کردند،ولی چون 24-25 سال با این روش بزرگ شدند تغییر ناگهانیش کمی مشکل و شاید غیر ممکن هست،به قول یکی از دوستان شاید رفتار هردومون یه سری اشتباهات و یک سری مزایایی داشته باشه ولی چون هردومون در دو جبهه مخالف هستیم و طرز فکرهامون متفاوت هست باعث اختلاف میشه،ولی در کل چون میخواستم بدونم آیا کاری که انجام میدم درسته یا نه و در کل باید چه سیاستی داشته باشم اینجا سوالم رو مطرح کردم
اون دوستانی که میفرماییند از همسرت پول گیر خوشبختانه الان چندین ماهه که همسرم تقریبا 80-90 درصد درآمدش رو در اخختیار من قرار میده ولی خوب لازم بودنی هم من همون پولهارو مجبورم هزینه کنم در ضمن من دوست ندارم به اجبار من یا به خاطر علاقش به من مجبور به کاری بشه،یا لازم باشه من همش یادآوری یا تکرار کنم دوست دارم خودش متوجه بشه و باهم هم پای هم زندگیمون رو بسازیم...
-
سلام کسی دیگه نظر خاصی نداره؟
-
عسل جون خودتون هم میدونید تغییرات اساسی و سریع ممکن نیست و ایشون تا به حال به این نوع زندگی عادت کردند . ولی شما کم کم و با درایت میتونید این اگاهی رو در ایشون به وجود بیارید . ایشون فرد تحصیلکرده ایه و حرف منطقی رو میتونه قبول کنه . به شرطی که با زور و با عصبانیت و دلخوری بیان نشده باشه . میتونید به کمک هم برنامه ای رو برای زندگی تون تنظیم کنید . شبیه برنامه بودجه ای که دولتها برای کشور تنظیم میکنند . که میتونه یکساله یا بلند مدت باشه . اینطوری درامدو هزینه های شما مشخصه . و حرکت شما در جهت تحقق اون برنامه خواهد بود . ولی اگر ایشون به اشیا لوکس علاقه داره بسته به توانتون میتونید خرید اون وسایل رو هم در برنامه تون در حد معقول وارد کنید . گاهی وقتها شما هم از علایقتون به ایشون بگید مثلا اینکه شما هم دوست دارید فلان وسیله رو بخرید ولی توان مالی خانواده این اجازه رو به شما نمیده . ایشون باید اینو درک کنه که در زندگی متاهلی ما از برخی از خواسته هامون مجبوریم چشم پوشی کنیم تا بتونیم نیازهای دیگر خانواده رو تامین کنیم .
-
سلام وقت بخیر.
من درست متوجه مشکل شمانشدم .
شوهر شما درامدشون جوابگوی هزینه های جاری زندگی نیست ؟
یا نه درامدشون خوبه ولی نمیتونن اون رو مدیریت کنن ؟
ازصحبتای اولیه شما برداشت من قسمت دوم بود ولی با توجه به پست قبلی که گفتید الان90 درصد درامدشون رو در اختیار شما میزارن دیگه مشکل چیه ؟
بعدمگه خرید پوشاک و عطر، سالانه چقدر از این هزینه ها رو در بر میگیره؟
-
سلام خیلی متشکرم بابت همدردی هاتون
آقای واحد راهنماییهاتون قابل استفاده و مفید بود متشکرم....
شوهر شما درامدشون جوابگوی هزینه های جاری زندگی نیست ؟
متاسفانه به علت هزینه های زیاد جانبی بله نیست
یا نه درامدشون خوبه ولی نمیتونن اون رو مدیریت کنن ؟
درامدشون وبه ولی مدریت و روش هزینشون خوب نیست
ازصحبتای اولیه شما برداشت من قسمت دوم بود ولی با توجه به پست قبلی که گفتید الان90 درصد درامدشون رو در اختیار شما میزارن دیگه مشکل چیه ؟
90 درصدش رو میذارن اما وقتی کم میارن خوب من مجبورم جبران کنم و همچنین با اینکه درامدشون دست من هست اما خوب نیازهاشون(وسایل غیر ضروری که از نظر خودشون واجبه..) رو اونهمه تکرار میکنند که مجبور میشم قبول کنم و بنده ازون پول هزینه کنم ،درضمن بنده راهکاری مسیخواشتم که خودشون بتونن درامدشون رو مدریت کنند نه با دخالت بنده
بعدمگه خرید پوشاک و عطر، سالانه چقدر از این هزینه ها رو در بر میگیره؟
خیلی زیاد،عطر 500-600 تومنی کیف 400 ومنی شلوار 150 تومنی استیک 50 تومنی و ....مگه چقدر درآمد داریم؟
-
عسل جان من خانم هستم .و همسر من هم مثل همسر شماست و از دوران مجردی یاد نگرفته درامدش رو مدیریت کنه . یعنی اگه با خودش باشه همون روزهای اول کل درامدش رو خرج میکنه . البته مرد خیلی خوبیه و اصلا هم خسیس نیست . خرج کردنش هم برای خودش نیست و برای من وبچه هاست . ولی با درامد محدود سازگاری نداره . یعنی چیزهایی که اون دوست داره بخره شاید اگر درامدمون دوبرابر الان بود من هم مایل بودم و هیچ مشکلی نبود ولی الان وقتی با خریدن یک وسیله غیر ضروری ما قراره از خریدن یک وسیله ضروری محروم بشیم خوب اینکار عاقلانه به نظر نمیرسه . البته خوبی همسرم اینه که این ایرادش رو قبول کرده و هیچ وقت هم درامدش رو مخفی نمیکنه .و همه درامد و هزینه هامون شفافه . و به خاطر همین با هم فکری هم برنامه ریزی میکنیم . البته ما حدود بیست ساله اینکار رو میکنیم و میشه گفت خبره شدیم .:311:اول هزینه های خیلی ضروری بعد هزینه های ضروری و بعد از اون اگر مبلغی موند برای هزینه های غیر ضروری در نظر میگیریم . البته اینو هم بگم که اوائل ازدواجمون من با دو دوتایی که میکردم اصلا فکرش هم نمیکردم که با اون درامد ما بتونیم روزی خونه دار بشیم . ولی بعد از دوسال خونه گرفتیم و از مستاجری در اومدیم . دو سال بعدش خونه رو تبدیل به احسن کردیم . دو سال بعدش هم ماشین گرفتیم و الی آخر . میخوام بگم همه مسائل هم با دو دو تا پیش نمیره . زیاد هم نباید سخت بگیری . گاهی زنگ تفریح هم لازمه .