نوشته اصلی توسط
فرشته مهربان
[CENTER]
دایان عزیز
به همدردی خوش آمدی
چقدر خوب که اجازه پیشروی ندادی ، چقدر خوب که از ذهن خوانیهایت پیروی نکردی ... وچقدر خوب که به همدردی آمدی و اینجاراهنمایی می خواهی .... خدا را خیلی شکر کن .
عزیزم ، آنچه ترا رنج می دهد ، نه احساس تنهایی هست ، نه خواستگار نداشتن و نه احساسی که به استاده پیدا کرده ای ، اصل ریشه رنج تو که نشناخته ای ، ضعف عزت نفس هست ..... وقتی می گویی به استادم علاقمندم و پشیمانی که چرا به او پا نداده ای ، وقتی نگرانی که چرا مورد توجه جنس مخالف قرار نگرفتی که خواستگاری کنند با اینکه کمالات داری و ..... نشون میده که به ارزشمندی وجودیت شک کرده ای ، احساس بی اعتباری در وجودت نفوذ کرده و خودت خودت را به قدر کفایت دوست نداری و نزد خودت عزیز نیستی و دنبال خلاء این کمبوددر توجه و نظر دیگران بخصوص جنس مخالف و حتی خواستگار می گردی . همین خودش باعث می شود اتفاقاً اگر کسی هم بهت توجه نشان دهد از روی هوس باشد چون هوسبازها سنسورهای قوی ای برای جذب افراد با عزت نفس پایین دارند و ....
به خودت توجه کن گلم و تجربه قبلی را بیاد بیاور که به احتمال قوی آن فرد متأهل هم نبوده ، و از این افکار که ای کاش توجه می نمودی بیرون بیا .... از تصور اینکه او شما را دوست داشته بیرون بیا که اگر در واقعیت هم خیلی واضح این را نشان می داد ، در حد متعارف بوده باشد باید ارادت استاد به شاگردی قوی تلقی کرد و محکم روی حریمها حساس بودن را واکنش داد و اگر رفتار غیر متعارف و خارج از حریمها مشاهده شود که قاطع باید بود و حتی برخورد شدید باید کرد و فاصله گرفت ، چه استاد باشد چه پسر پیغمبر .. که این معیار قطعی و اساسی است و کسی برای آن نباید استثناء شناخته شود و اگر دختران همین اصول قطعی و استثناء ناپذیر را درک کنند و معیار معاشرت قرار دهند هرگز به وادی خطا و به خود آسیب زدن نمی افتند چون بطور اتومات خود را در وادی حفاظت الهی هم قرار داده اند و البته همیشه باید متذکر و یادآور برای خود باشند که حرامیان جن و انس همیشه در کمین هستند و غفلت دختران روزنه ورود آنهاست ، پس هوشیاری را پیوستگی بایسته است .
مرسی فرشته مهربان ولی کلا بدیل جذابیت چهره زیاد بهم پیشنهاد دوستی میدن جالبه 3هفته پیش یه استاد دیگم بهم ابراز علاقه کرد متأهل بود یه دختر5ساله هم داره