نوشته اصلی توسط
فکور
سلام
نسیم جان نمی دونم توی تاپیک های قبلیت همه چیز رو نوشتی یا فقط به روزهای بد و معایب همسرت اشاره کردی ولی اگر واقعیت زندگی شما فقط همون چیزهایی که نوشتی باشه زندگی مشترک شما آرامشی برات به همراه نداشته
نمی دونم شما چه جور شخصیتی داری و اینکه چه اشتباهاتی داشتی ولی این حالتهای عصبی همسرت که یک بار و دو بار هم نیست و ظاهرا تکرار هم می شده، زیاد تحملش راحت نیست
اینکه شما الان شرایط سختی داری و شاید کمی سرکوفت از اطرافیان می شنوی باعث شده برای فرار از این شرایط حسرت زندگی قبلی رو بکشی
البته من نمیگم خوب کاری کردی اومدی و مهریه گذاشتی اجرا، شاید باید کمی بیشتر تلاش می کردی این رو من واقعا نمی تونم توی شرایط شما تشخیص بدم که تا کجا باید تلاش می کردی چون از جزییات خبر ندارم
ولی فکر می کنم اشتیاقت برای برگشت به اون شرایط فقط از سر استیصال در شرایط فعلی هست. اگر خانوادت خوش رفتاری میکردن و مشکلی نداشتی زیاد هم به بازگشت فکر نمی کردی
این البته استنباط من هست
به نظر من هم باید صبر کنی تا اولین حرکت همسرت رو ببینی
و نکته دیگه هم اینکه لازم نیست شما همه مشکلاتت رو و ایرادهای احتمالی همسرت رو بری برای همه توضیح بدی
هرسوالی ازت پرسیده شد بگو تمایلی به صحبت نداری و تحت نظر مشاور هستی (که فکر نکنه کسی نیاز به مشاوره اش داری)
و برای اینکه بتونی این زمان رو بگذرونی یه جوری خودت رو سرگرم کن رمان بخون فیلم ببین باشگاه برو و ...
راستی یک سوال
توی یک تاپیک نوشته بودی هر وقت با شوهرت بحث داشتی مادرشوهرت یک هفته ای آشتی میداد شما رو. خوب چی شد که رابطه شما و مادرشوهرت به هم ریخت؟