RE: با زندگی که به من اجبار شده چه کنم؟ نامزدم رو دوست ندارم! کس دیگری رو می خوام
رفتم پیش مشاور بهم گفت اولین اشتباه از خودت بوده نباید کوتاه میومدی خودمم میدونم همه چی خیلی سریع اتفاق افتادبهم گفت این طوری که تو داری ازش میگی شما دو نفر علاوه بر نداشتن علاقه دنیاهای متفاوتی دارین تصمیمم واسه جدایی جدیه چون میدونم اگه به خاطر آبرو بمونم هم در حق اون ظلم کردم هم خودم ولی همه منو از جدایی میترسونن میگن اوضات بدتر از الان میشه مجبوری تا آخر عمر مجرد زندگی کنی میگن یه روز تاوان اینکه نامزدتو دوست نداشتیو میدی(میدونم واسه این تهدیدا دارن از سن کمم سواستفاده میکنن) آخه من چه گناهی کردم چرا به خاطر احساس گناه باید از خودم بگذرم دیشب از عذاب وجدان خوابم نمیبرد با خودم میگفتم اون بیچاره چه گناهی کرده من باید کوتاه بیام ولی حتی دوباره شنیدن صداش آزارم میده نمیتونم به خدا دارم دیوونه میشم:302::302::302:
تورو خدا یکی کمکم کنه:316: با جداشدن ازش دارم در حقش نامردی میکنم؟؟؟؟؟
RE: با زندگی که به من اجبار شده چه کنم؟ نامزدم رو دوست ندارم! کس دیگری رو می خوام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parvaz72
تورو خدا یکی کمکم کنه:316: با جداشدن ازش دارم در حقش نامردی میکنم؟؟؟؟؟
دوست عزیز:72:
اگر واقعا دوستش نداری با ادامه این رابطه داری هم به خودت ظلم می کنی و هم به اون چون هم اون حقش هست که باکسی زندگی کنه که قلباً و صمیمانه دوستش داشته باشه
و هم شما حق دارید همسر کسی باشید که دوستش دارید.
پس لطفا با این افکار وسواس گونه شرایطت را بدتر از الان نکن.
اگر واقعا نمی خواهیش ازش صمیمانه بخواه باهم پیش یک مشاور بروید تا بین شما عاقلانه قضاوت کند.
لطفا سعی کن با نامزدتت دوستانه صحبت کنی فعلا تاکیدت بر جواب آزمایشها که منفی است باشد.
موفق باشی:72:
RE: با زندگی که به من اجبار شده چه کنم؟ نامزدم رو دوست ندارم! کس دیگری رو می خوام
ناراحت شدم عزيزم ، هيچ وقت اگه دوستش نداري باهاش هر طوري هم كه شده ازدواج نكن، با خانواده صحبت كن بگو اين تويي كه ميخواي يك عمر زندگي كني و بايد باكسي كه دوستش داري باشي ولي اينكه كس ديگري رو دوست داري هيچ وقت تا از اين شرايط نجات پيدا نكردي بازگو نكن، ثروت اونم كه مال خودش نيست تازه اگه هم بود نميتونه به تنهايي خوشبختت كنه ، توي بيشترين فشارها وسختگيري هايي كه ميكنن تن به اين ازدواج نده و بگو من سني ندارم و فقط ميخوام درسم بخونم الان برام خيلي زوده و هنوز معياري از شوهر آيندم توي ذهنم ندارم و بهش فكر نكردم، خب بگو تو خيلي خوبي ولي من دوست ندارم و نميتونم باهات زندگي كنم بحث سر يه عمر زندگي بازي كه نيست، قبول نكني.
RE: با زندگی که به من اجبار شده چه کنم؟ نامزدم رو دوست ندارم! کس دیگری رو می خوام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سلنا
ولي اينكه كس ديگري رو دوست داري هيچ وقت تا از اين شرايط نجات پيدا نكردي بازگو نكن
با اون همکلاسیمم که دوسش دارم صحبت کردم و بهش فهموندم که به خاطر علاقه اون نیست که میخوام جدا شم بهش گفتم فعلا منو از فکرش بیرون کنه چون میدونم به امید زندگی با اون نمیتونم زندگی دیگه ای رو خراب کنم دلیل من واسه جدایی اون نیست دلیل من اینه که نامزدمو دوست ندارم و با هم تفاهمی نداریم
اون همکلاسیمم اگه یه روز واسه ازدواج پیش قدم بشه و مورد تایید خونوادم نباشه ترجیح میدم فراموشش کنم تا اینکه به خاطرش از خونوادم بگذرم
RE: با زندگی که به من اجبار شده چه کنم؟ نامزدم رو دوست ندارم! کس دیگری رو می خوام
درست بخاطر اينكه اگه چيزي هم بينتون نباش كه نيست، ديگران فكر ميكنند دليل نخواستنتون اون بيشتر با منطق دليل بيار تا قانع بشن.