نوشته اصلی توسط
آنیتا123
نه آخه برادرم که بعد از تموم شدن قضیه با پدرش صحبت کرده بود که حلقه رو پس بیارن باباش گفته بود ما یه سری هزینه های دیگه هم داشتیم.برادر منم گفته بود خوب قیمت کت وشلوار و بقیه چیزایی که خواهر من برای پسر شما خریده خیلی بیشتر از چیزایی هست که شما خریدین.به خاطر همین اونا حرف هزینه رو زدن.در کل خیلی مادی هستن.روز آخر که اومدن خونه ما وسط همه بحثها پدر ومادرش از مامان من پرسیدن شما سر عقد چی میخواین کادو بدین؟مامان من بنده خدا شوکه شده بود.در کل فرهنگ ما طوریه که یه سری از حرفها رو نمیزنیم(راجب مادیات.مثلا پدر من هیچ سوالی راجب حقوق و مسایل مادی از ایشون نپرسیدن.خودمم همینطور.ولی اونا کاملا متفاوت هستن)گفتنش برام خیلی سخته ولی ایشون بیشتر برای من جاذبه جنسی داشتن.چون من هیچ وقت رابطه دوستی با هیچ پسری رو نداشتم.خواستگارای دیگمم اصلا جذاب نبودن برام.در کل من همیشه خودمو سرکوب کرده بودم توی این مورد.و فکر کردم بالاخره کسی رو پیدا کردم که همچین جاذبه ای رو برای من داره:47: