-
عزیزم به این رابطه ادامه نده. اگر بیاد ببیندت حتی اوضاع بدتر میشه.به هیچ وجه اعتماد نکن. تو دختری هستی خوب و پاک.دانشجوی مهندسیم که هستی.دیر یا زود میتونی با یه شخص درست ازدواج کنی.
یه مدت شاید افسرده شی ولی موقته. جدی میگم ازش دوری کن. 5 سالا از عمرت رو تلف نکن. ازکجا معلوم که راست میگه. حتی اگرم راست بگه 5 سال که گذشت اونوقت میذاردت کنار. اینقد دختر رنگارنگ دوروبرش هستن که نخواد اینترنتی ازدواج کنه.
مطمئن باش یه مشکلی داره.
من حتی یه بار تو خیابون دیدم دوتا دست فروش کنار خیابون داشتن چجوری بایه دختری صحبت میکردن.حالا فکرمیکنی بهش میگه من دست فروشم؟؟؟
به این رابطه ادامه نده.الان سنت کمه. 5 سال دیگه متوجه میشی اشتباه کردی
-
سلام...
پرسیدی تا حالا تنهایی رو تجربه کردید؟
من تجربش کردم ،حدود 1 سال هست و در چند ماه اخیر هم شدیدتر شده ،
شما حداقل دانشگاه میری ،من تازه یکی دو ماه دیگه دانشگام شروع میشه،
تازه شما خانم هستید و خانم ها راحت تر با دوستاشون ارتباط برقرار می کنن،
من یک بار توی تحصیلم شکست خوردم و دانشگاه رو گذاشتم و دوباره کنکور دادم اون یکسال رو بخاطر همین تنها بودم و در این یکسال بدلیل خجالت و ترس از سرزنش دیگران این موضوع رو از همه به جز پدر و مادرم و یکی از دوستام مخفی کرده بودم..!
کی تنهاتره ؟ خودت قضاوت کن....
البته هر وقت احساس تنهایی می کردم خدا رو یاد می کردم و خدا هم الحق و الانصاف تو این یکسال برام کم نگذاشت...
منو از هیچ به همه چی رسوند...
شاید این حرف ها برات معنی نداشته باشه...پس به اینا دقت کن:
تجربه من میگه شما نیاز به ازدواج داری
تجربه من میگه بیشتر افراد تو فضای مجازی دروغ میگن و چون تو فضای حقیقی نمی تونن کسی رو اغفال کنن به اینترنت روی میارن،
و تجربه من میگه پسری که سوء نیت داره از این بهانه های فضایی میاره...
بنابر این من هشدار های مسافر زمان رو به شما یاد آوری می کنم و روی راه حل فرشته مهربان تاکید چند باره می کنم(با عرض پوزش از دوستان به دلیل نسخه برداری از پاسخ هاشون!!!:303:)
-
فرشته مهربان ممنون از راهنماییت.............ازدیشب تاامروزصبح که گوشیم روشن بود چن بار اس داده وازاین حرفای مسخره که تنهام نذار و دوست دارم و.......3بارم زنگ زده که هیچ کدوم رو جواب ندادم.صبحم به کل گوشیم رو خاموش کردم.خطم رومیتونم خاموش کنم ولی اگه عوض کنم خانواده میفهمن....
فراموشش میکنم بااینکه دلم براش خیلی تنگ شده :54:ولی نمی دونم خودم رودقیقاسرگرم چه کاری کنم؟؟؟؟؟
sahel sheniممنون که حرفام روخوندی..............منم خودم دیشب خیلی فک کردم ودیدم نمیشه اعتمادکرد و5سال خیلی زیاده واینم میدونم پسرابه دختراپایبندنمیمونن(البته به دور ازپسرای این سایت-باعرض پوزش)و دوستی که باچت شروع شه عاقبت نداره واسه همین فراموشش میکنم.اما واقعا بایدچه طورباید اعتماد کرد به حرفایی که شنیده میشه؟
سپیدقلب ممنون از اینکه تجربه هات رو گفتی.فک می کردم تاحالا خودم فقط تنهاشدم وکسی ازتنهایی چیزی نمیدونه.........
دوستیم روقطع کردم وفراموشش میکنم ودیگه دنبال دوستی های مجازی نمیرم چون آدم نمی دونه کدوم حرفاراسته وکدوم دروغ؟بااینکه خودش همیشه ادعای راستگویی می کرد ومیگفت دلیلی نداره بهت دروغ بگم ولی دیگه تموم شد.
شایدوجود اون باعث شده بود که من ازخداغافل شم
- - - Updated - - -
دوستان عزیز ممنونم ازهمتون که حرفام روشنیدید ونظراتتون روگفتید وبرام وقت گذاشتید.:72:
شایداون وقتی که به سمتش کشیده شدم واسه این بود که احساس می کردم کسی نیست که باهاش راحت حرف بزنم...درسته پدرومادم رهستن ولی هرحرفی رونمیشه جلوی اون ها زد..
اما الان که اینجام ازیک طرف احساس سبکی دارم که غصه هاموگفتم وچیزی تودلم نمونده.ازطرف احساس دلتنگی وافسردگی....
به نظرتون چه کارکنم؟
چه طورمیتونم پدرومادرم راحت باشم؟حرفاموبزنم بدون اینکه ناراحت شن؟بدون اینکه دعوایی بینمون به وجودبیاد؟بدون هیچ بی احترامی..................
-
عزیزم سعی کن سر خودت رو گرم کنی. تو که دانشجو هم هستی پس حسابی کار داری. بالاخره بعدش میخوای ادامه تحصیل بدی. پس اوقاتت رو پر کن. اونقد که خسته شی و فرصت فکر کردن کمتری داشته باشی. من خودم دوستی دارم که 2 سال با یه پسر بود. تازه خواستگاریشم اومده بود اما به راحتی دختر رو ول کرد و رفت. دوستم همش فکر میکرد میمیره و... اما الان 9 ماه از اون ماجرا گذشته و حال دوستم خداروشکر بهترهاولش افسرده شده بود.اما الان خوبه خدارو شکر.تازه اون 30 سالشه.مه کثه تو یه دختر جوون.پر انرژی باش. خواهی دید در آینده چه آدمای خوبی بصورت رسمی ازت خواستگاری میکنن و تو با شناخت انتخاب میکنی.
با مامان و بابات سعی کن صمیمیتر سی. برو خودت رو پیششون لوس کن:43:.باور کن مامان و بابا کیف میکنن و بهت نزدیکتر میشن
-
sahel sheniعزیز ممنون از راهنمایی هایی که کردی.حرفات خیلی قشنگ بود.مرسی.سعی می کنم دیگه بهش فکرنکنم.:81:...........