علاقه ای ناخواسته به همکلاسی!تکلیف چیست؟
دوستان من دختر 21 ساله هستم و ترم 6
چن روز بیشتر نیس عضو شدم تو این مدت تاپیک های زیادی رو خوندم شاید یه چیزایی دستگیرم بشه که البته کمک زیادی هم بهم کرد،
راستش نمیتونم خیلی موضوع رو باز کنم میترسم یه وقت اتفاقی به این سایت و این پست برخورد کنه اونوقت خیلی برام بد میشه :(
دوستان مشکل من هم (که به وفور تو این سایت بهش برخورد کردم)علاقه ای کاملا ناخواسته به یک پسر همکلاسی هست که با نگاههای بیش از حد ایشون شروع شد و هنوز هم بعد از گذشت 3 سال ادامه داره هرچند که ما دیگه با هم همکلاسی نیستیم و درسهای مشترکمون تموم شده.تو این مدت هیچ وقت فرصت آنچنانی ای پیش نیومد که با هم صحبت کنیم حتی سلام علیک هم نداریم به جز چند موردی که یه بارشو تو آزمایشگاه استاد منو ارجاع داد به ایشون سر یه کاری(یعنی مجبوری شد) یه دو سه باری هم ایشون سر مسئله درسی اومدن که هیچ اتفاق خاصی نبود فقط باعث شد من و دوستم دقیق بتونیم رفتارهاشو آنالیز کنیم و مطمئن بشیم توهم نباشه یه وقت ،که مطمئن هم شدیم ،یه کم از خودم بگم،من دختری هستم بهتره بگم بودم که فک میکردم امکان نداره یه روز به یه پسر تمایلی پیدا کنم (تا این حد مغرور و از خود مطمئن)
حتی وقتی این موضوع رو برای خواهرم گفتم تعجب کرد که ممکنه آناهیتا ام دل داشته باشه؟!
به خدا ناخواسته بود ،من سرم به کار خودم بود حواسم به اطرافیانم نبود با پسرای دانشگاه کاری ندارم و نداشتم یعنی اصن اهل این حرفا نیستم ،کلا نمیتونم با پسرا ارتباط برقرار کنم تمایلی هم ندارم،بعضی وقتا فک میکنم خدا این آدمو سر راهم گذاشت که بگه انقد به خودت مطمئن نباش!
متاسفانه با وجود علاقه ای که بهش دارم ولی وقتی میبینمش یا باهاش روبه رو میشم به قدری جدی و مغرور میشم که از خودم بدم میاد ولی دست خودم نیس حتی به خودم اجازه نمیدم یک ثانیه هم بهش نگاه کنم همش با خودم میگم زشته میفهمه!دانشگاه جای این کارا نیس!ولی در واقع باید بفهمه یعنی تا وقتی نفهمه نمیاد جلو،با شناختی که تو این مدت ازش پیدا کردیم با دو تا از دوستام،پسری نیس که بتونه بیاد حرف بزنه،ظاهرش مثبت نیس ولی فوق العاده مثبت و نجیب هست من بارها دقت کردم که به دخترای دیگه اصن و ابدا این نگاهها رو نداره که اگه داشت کلا فکرشو از سرم بیرون میکردم!ولی به قول دوستم میگه از اوناییه که میشینه مامانش یه نفرو براش پیدا کنه :(
دوستام کچل شدن انقد به من گفتن یه سلام بهش بده یه حرکتی بکن اونم متوجه بشه ولی من اصلا بلد نیستم! :(
فقط بلدم اخم کنم و با غرور از کنارش رد شم ،لعنت به من،از این همه ظاهر و باطن متضاد متعجبم به خدا!
راستش من از علاقه ایشون به خودم تقریبا مطمئنم ولی نمیدونم آیا هیچ وقت جرات اینو پیدا میکنه بیاد حرف بزنه؟به نظر شما از من میترسه؟آخه اوایل وقتی منو میدید فوری از محل حادثه میگریخت به قول دوستم شاید میره آمادگی پیدا میکنه چون 5 دقه بعد برمیگشت.یه بارم من سر یه کاری با بدبختی بعد کلی کلنجار با خودم رفتم صداش کردم کنار دوستاش بود بنده خدا طوری جا خورد و یهویی سلام کرد که انگار من پلیسم در حال ارتکاب جرم گرفتمش!
دوستان کمکم کنید میخوام بدونم تکلیف و وظیفه من چیست؟فقط صبر ؟2 ترم بیشتر از درسم نمونده که اونم معلوم نیس اصلا ببینمش یا نه چون کلا کلاسهامون جداست :(
میخوام بدونم تو مخش چی میگذره؟یه پسر چه قد میتونه خوددار باشه؟آیا پسرها فقط نگاه کردن براشون کافیه؟یا ایشون واقعا منتظره مامانش دختر براش در نظر بگیره؟ :(
اصلا به این که شرایطشو نداره نمیتونم فک کنم چون دلیل قانع کننده ای نیس!
راستی سنش باید 25 -26 باشه.و یه چیز مهمم این که من یه دوست خیلی خوب دارم از روز اول دانشگاه همیشه ی خدا با هم بودیم،یعنی همه بچه های دانشگاه مارو دو قلو می پندارند!!!میخوام بگم هیچ وقت شرایط پیش نیومده که تو دانشگاه تنها باشم ولو یک لحظه!!!
آقایون عزیز اگه به دختری علاقه دارید توروخدا تا دیر نشده برید بهش بگید مطمئن باشید اونم منتظره شماس!اصلا موضوع کشش دو روح اجتناب ناپذیره باور کنید.
به قول دکتر انوشه : خداوند عالم این علاقه رو به عنوان یک ودیعه در وجود دختر و پسر قرار میده. :)
خدایا خودتم راه رسیدنشو بذار پیش رومون :203: