ملاحت عزیز از توجهتون بسیار سپاسگزارم .من با قوانین این دنیا اشنا هستم زندگی در هر مرحله ای بازی جدیدی برای ما انسانها داره وطرز برخورد ما با این رویداد ها در خودسازی ومتعالی شدن ما تاثیر بسزایی داره...
ملاحت عزیز از توجهتون بسیار سپاسگزارم .من با قوانین این دنیا اشنا هستم زندگی در هر مرحله ای بازی جدیدی برای ما انسانها داره وطرز برخورد ما با این رویداد ها در خودسازی ومتعالی شدن ما تاثیر بسزایی داره...
ملاحت عزیزم از توجهت بسیار ممنونم الان که به زندگیم فکر می کنم می بینم که خیلی خیلی اشتباه کردم من خانه دار خوبی بودم مادر خوبی بودم و خیلی جاها بیشتر بار خونه رو به دوش گرفتم اما شاید زنانگی خوبی...
ما ظاهرا مشکلی نداریم وهمچی ارومه اما یه چیزی سر جای خودش نیست .ما فقط روز مرگی می کنیم .بعد از اون همه طوفان که به پا شد الان دریای زندگیم ارومه .شوهرم اون قضیه رو رد نمی کنه ولی میگه همه چی تموم...
براستی چرا این اتفاق به پدیده ای عادی تبدیل شده ایا اون زنی که اینطور وارد زندگی ها می شه وجدان نداره انسانیت نداره یک سال تمومه که نمی خندم مانند انسانی مات ومبهوت به اطراف نگاه میکنم اطمینانم رو...
شوهرم یک دنیای قشنگی رو تو ذهنش ساخته و اصرار داره ما با هم نمی تونیم به انجا برسیم من خیلی فکر کردم خیلی کتاب خوندم می دونم ما تو زندگیمون فقط روزمرگی کردیم وخیلی حرفها وکارها رو نکردیم اما حالا...
شوهرم هر وقت که جدی باهاش صحبت میکنم میگه که اون خانم رو جور دیگه ای دوستش داره میگه اون مثل بچه ام میمونه من هیچ وقت زندگیمو خراب نمی کنم تو هستی منم هستم اما اون مثل نیمه گمشده ام می مونه به من...
من 33ساله وهمسرم 36ساله است ما 8سال پیش زندگیمان را از سطح صفر شروع کردیم وبا تلاش دو نفری به سطح مالی خوبی رسیدیم و صاحب دو فرزند شدیم بطوریکه در فامیل از خوشبختی زبانزد هستیم اما مشکل از انجا شروع...