هزاران بار تشکرنوشته اصلی توسط بهشت
sogandpiar عزیز،شرایط روحی شما کاملا قابل درکه، براتون دعا می کنم که مشکل شما هر چه زودتر حل بشه. باور داشته باشید که با هر سختی یه آسونی و گشایشی هم هست، مطمئن باشید.
راستش یه بار دیگه تاپیک شما رو از اول خوندم، سه تا نکته به ذهنم رسید که اینجا می نویسم:
1. به نظر می رسه دید خانواده شما و طرف مقابلتون به مسئله مهریه متفاوته، حس می کنم دید شما همون دید "کی داده کی گرفته" هست و مهریه رو یه چیز سمبولیک می بینید، علت تعیین مهریه بالا هم همین هست، در حالی که طرف مقابل به مهریه به چشم یه تعهد قانونی و شرعی خیلی محکم نگاه می کنه، که البته دید درست به مهریه هم همینه در واقع.
2. نه سال هست که نامزدتون رو می شناسید، پس در این مدت شناخت خوبی باید از ایشون و نظرشون در مورد خانوادشون و این که تا چه حد از اونا تاثیر می گیره به دست آورده باشین، و با علم به این واقعیت ها جوابتون مثبت بوده، حالا فرض کنیم با توجه به حوادث پیش اومده (با فرض این که تمام ماجرا رو نوشته باشین و داستان طرف مقابل تفاوت زیادی نداشته باشه با روایت شما) جنبه های دیگه ای از این شخص و خانواده اش رو شناخته باشید، اگر الان بنا بود خواستگاری صورت بگیره، باز هم جوابتون مثبت بود؟
3. ظاهرا شما حس مثبتی نسبت به مادر و خواهر ایشون ندارید، دقت کنید که این ها در واقع خواهر و مادر انتخابی شما خواهند شد، به خصوص که این آقا پدرشون فوت کرده و حدس می زنم الان نقش مرد خانواده خودش رو داره، پس اگه باهاشون مشکل اساسی دارید، شاید باید بیشتر در مورد این وصلت فکر کنید.
باز هم براتون آرزوی خوش بختی می کنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)